⠀

⠀

رفیق

سیراب نمی شوی، هر چه هم بروی، بگو هزاربار، بگو سالی یکبار، دوبار و... 

دیروزی همکاری می رفت که برای اولین بار آغوش گرم رسول الله را تجربه کند؛ دوساعتی جمعا با هم حرف زدیم و کلی از توصیه ها را گفتم. 

هر وقت این حرف ها را می زنم، انگار برای خودم مجسم می شود؛  

اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام فی عامی هذا وفی کل عام

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا 1391/03/11 ساعت 01:44 http://pedar.azjensekhoda.com

سلام
واقعا آدم سیراب نمی شه که هیچ. تازه وقتی می ره و وصل می شه از خودش صد باره می پرسه پس من تا حالا کجا بودم اصلا؟ چرا اینجا نبودم؟ اصلا چرا باید برگردم؟ جای دیگه ای هم مگه دارم که برم.... اما در کنار همه ی اینا، بازم دلم با اونایی که زیاد می رن نیست. با شرایط فعلی. در حالیکه خیلی ها روزهای آخر عمر رو می گذرونن و حسرت یک لحظه دیدار رو دارن، و بعضی ها هر سال می رن و حتی یه دفعه حاضر نمی شن جاشونو با یه حسرت به دل عوض کنن. دلم باهاشون نیست. وگرنه شاید خطایی هم نمی کنن بندگان خدا.

علیکم السلام
خیلی موافقم با احساستان...
اما
به نظرم رفتن، طلبیدن است و اصلا به اسم و ثبت نام و صف و نوبت و... نیست. خدا خودش مهمانانش را دانه دانه سوا می کند...
یکی یکی... هیچ کس جای دیگری نمی رود، اصلا نمی تواند برود.
بعضی ها حسرت دارند، اما واقعا زمانی که می توانستند نرفتند، یا برایشان اولویت نبوده...
ایمان دارم، هر کس، بخواهد که برود، خدا وسیله اش را برایش جور می کند؛ مگر اینکه تقصیر خودش باشد نرفتنش...
زن وشوهر جوانی را می شناسم که پس اندازشان، و طلای عقدشان را فروختند و رفتند واجب... همه گفتند از کجا آوردید و...!! مخصوصا همکارهای همسرش... اما همان روزها، یکی از همکاران شوهر، یک پژو 206 SDخرید، تقریبا هزینه یکی بود، اما یکی حج را ترجیح داد و دیگری ماشین را...
برایم هر سال هم جور شود، می روم و از خدا می خواهم برای «حسرت به دل» ها هم راهی باز کند و یقین دارم می کند.
ملتمس دعا

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد