⠀

⠀

رویا

سال اولی که رفتم مکه، حدود شش ماه بعد با یکی از همسفری ها داشتم صحبت می کردم و گفت تقریبا هر هفته خواب آنجا را می بیند! دلم خواست...

یادم نمی آید خواب آنجا را به شکل فعلی اش دیده باشم، هر بار دیدم، یک شکل دیگر بود، مثلا خانه خدا را دیدم که در وسط یک جزیره است و دیوارهایش خراب شده، یا یکبار روضه منوره را دیدم که مثل حرم های خودمان بود، اما می دانستم روضه است...

خدایا یا در بیداری بطلب، یا حداقل در خواب مرا ببر...

اللهم ارزقنا...

جشن

امروز سرزمین مناره ها میزبان فرشتگانی است که فوج فوج می آیند تا میلاد پیامبر رحمت را تبریک بگویند...

امروز آنجا جشنی است به وسعت تاریخ بشریت...
به وسعت سبع سماوات و سبع ارضین...

همه اولیاء آمده اند...

وکمی آن طرف تر، در خانه باقرالعلوم (علیه السلام) فرزندی متولد می گردد که بعدها پرچمدار دین جدش می گردد، پیامبر پیش بینی اش را کرده بودند؛ او را صادق نامیدند؛ بعدها معلوم گردید که چرا صادقش نامید؛ می دانست بعدها فرزندی از سلاله اش به جعفرکذاب معروف می گردد، و نباید هیچ تشابهی میان این جعفر و آن جعفر باشد... جعفر صادق کجا و جعفر کذاب کجا...


کاش سال دیگر تمام صحن رسول الله را به یمن قدومشان آذین ببندیم و نماز را اقامه کنیم به امامت حضرت اباالقاسم حجة ابن الحسن عسگری (عجل الله تعالی فرجه الشریف)