⠀

⠀

مادر

نگرد فاطمه جان...
دیگر از مادر در این خانه خبری نیست،
      دیگر دست نوازشگر او نیست.
            دیگر صدای پر مهرش در این خانه طنین انداز نمی شود.
                  دیگر عطر حضورش فضای خانه را پر نمی کند.
                       دیگر گرمای محبتش، سردی نگاه کفار را از بین نمی برد.
                            دیگر کلامش، تیزی نیش وکنایه های مشرکین را از وجود پدر پاک نمی کند.
                                 دیگر...

آری
محاصره تمام شد،
اما دیگر جسم مادر طاقت همراهی روح بزرگ او را نداشت.
صبور باش فاطمه جان!
اکنون رسول الله یاری تو را می خواهد،
      اکنون تو باید جای مادر را برای او پر کنی...
             او دستان نوازش تو را می طلبد، ام ابیها... مادر پدر

هنوز راه زیادی مانده...


به همان غربت بقیع، حتی غریبتر؛
که اگر بقیع، دیوار به دیوار حرم رسول الله است و هر بار که به سمت مسخد النبی می روی، سلامی به ائمه هدی می دهی، اینجا کنار بزرگراهی است منتهی به مسجد الحرام که نه جای ایستادن است و نه زیارت نامه خواندن. فقط یکبار اول زیارت دوره شهر مکه می آیی و بس.

اینجا آرامگاه پشتوانه های اسلام و رسول خداست، آرامگاه مدافعان مادی ومعنوی پیامبر اعظم... همسر صبور و فداکار رسول الله و عم بزرگوارشان؛
در یکسال هر دو بزرگوار، بعد از تلخی محاصره شعب ابی طالب، پیامبر را تنها گذاشتند و این فراق آنقدر بزرگ بود که سال دهم بعثت، عام الحزن شد.

که سال یازدهم، سال فراق پیامبر خوبی ها، عام الحزن نشد.
    سال 40 هجری و فراق باب العلم و اخ الرسول، عام الحزن، نام نگرفت...

        کسی نگفت سال 61 هجری که امام معصوم با هفتاد ودونفر یارانشان قتل عام شدند، عام الحزن است...

            کسی بعد از غزوه احد، واقعه حره، قیام فخ، قتل عام توابین و ... حتی روزی را یوم الحزن ننامید.

اما سالی که با وفات این دو بزرگوار همراه شد، عام الحزن شد تا همه مسلمین از همان سالها تا قیام قیامت بدانند جایگاه این دو بزرگوار در مسلمان بودنشان کجاست...

صلی الله علیک یا زوجة رسول الله و رحمة الله و برکاته

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد