⠀

⠀

حج یا صدقه

  • یادش بخیر... شعرهای بچگی، یکی اش فروع دین بود، بعد از نماز، روزه، خمس، زکات، می خواندیم: «حج».
  • بزرگتر که شدیم، یادمان دادند: «ولله علی الناس حج بیت من استطاع الیه سبیلا» و گفتند باید مستطیع شوی برای اینکه بر تو حج واجب شود.
  • با الطاف خفیه اش، دعوت شدم برای عمره، عزیزی گفت: اگر بخواهیم رابطه عمره و حج را به زبان ساده بگویم، «عمره» می شود دوش اول حمام، تازه کمی رجس و کثیفی هایت، خیس می خورد... اما «حج»، دوش آخر است... پاک پاک پاک...
  • ماندم در بین استطاعت و اشتیاق، بزرگواری یادمان داد که بخواهید حج را... تا مدت ها ذکر قنوتم بود: «اللهم ارزقنا حج بیتک و زیارة قبر نبیک و قتلا فی سبیلک» هر چند باور نداشتم.
  • سالیانی گذشت و اشتیاق دوباره دیدن بیت الله در وجودم مشتعل تر می شد... این بار «قرعه فال به نام من دیوانه زدند» و او مهمانانش را برگزید... و بار سنگین «حاجی» شدن را بر شانه هایم گذاشت.
  • خواندم: و از حضرت امام صادق (علیه السلام) چنین روایت شده است: «من ماتَ و لم یَحُجَّ حَجّة‌الاسلام و لم یَمنعهُ من ذلک حاجةٌ تجحفُ به أو مرض لا یطیق فیه الحج أو سلطان یمنعه، فلیمت یهودیاً أو نصرانیاً».
    «هر که بمیرد و حج نگزارده باشد، در حالى که نیازى که اجحاف به حالش باشد، یا بیمارى سخت یا پادشاه (ستمگر) او را از حج باز نداشته باشد، پس باید یهودى یا نصرانى بمیرد.»
  •  و جای دیگری بود که دیدم: «یستحب کثرة الإنفاق فی الحج‌، و الحج أفضل من الصدقة بنفقته‌» (تحریرالوسیله،ج‌1، کتاب الحج، القول فی الحج المندوب، مسأله 4) زیاد پول خرج کردن برای حج مستحب است و حج رفتن نسبت به صدقه دادن هزینه آن از فضیلت بیشتر برخوردار است.»
  • و یادم افتاد آخرین وصیت های مولایمان را... «وَاللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ، لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ، فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا. خدا را، خدا را، درباره خانه پروردگارتان . مباد تا هستید آن را خالى بگذارید که اگر زیارت خانه خدا ترک شود، شما را در عذاب مهلت ندهند.» (نامه 47 نهج البلاغه)
    و قطعا این سفارش برای شیعیان است و پیروان مولا نه برادران اهل تسنن.

همه این ها مقدمه بود برای یک نکته، دیروز در خبرها خواندم: فیش حج ۴ نیکوکار به منظور آزادی زندانیان غیرعمد به فروش می‌رسد
تا اینجایش خوب، عالی... دمشان گرم. ان شاءالله خدا برایشان جبران کند... اما وسط های خبر رسیدم به این مطلب: «...نکته جالب توجه اینکه در بخش توضیحات فیش حج تمتع یکی از این همین نیکوکاران ملائک کردار درج شده بود: قبلا به حج تمتع مشرف نشده ام...»
علامت سوالش برایم ماند...
اگر شما حج نرفتی،
اگر مستطیع هستی
اگر می توانی بقیه هزینه های سفر را تأمین کنی
اگر همه «اگرها» باشد وشما نروی...

هموطن عزیز نیکوکار!
با اجتماع شرایط، می شود ترک فعل واجب... نمی توانی فیش حج را صدقه بدهی، هدیه بدهی. شبیه این است که سر سال خمسی، بجای دادن خمس، یک پنجم مال را بدهی صدقه... صدقه جای خمس را نمی گیرد، جای زکات را نمی گیرد، جای حج را هم نمی گیرد...

مسابقه

اول سر بر آستان دوست می گذارم و سپاسگزارم بابت اینکه این صفحات مجازی را  پذیرفتند و اگر نبود عنایت حضرت دوست، این حقیر جایی در میان برگزیدگان جشنواره نداشتم.
رتبه چهارم وبلاگ نویسی حج، یعنی برایم رابع  آل عبا...
 امام حسن مجتبی (علیه السلام).
در این جشنواره، این برایم کافی بود که مادرم وبلاگم را دید، خواند، لذت برد و تشکر کرد. خوشحالم کاری کردم که لبخند رضایت و اشک شوق مادر را دیدم.
  • ممنون از دوستان خوب حقیقی و مجازی که آمدند، سر زدند و حقیر را قابل دانستند و رأی دادند.
  • تشکر می کنم از دوستان عزیزی که آمدند و آمار نظرسنجی را بالا بردند؛ عادلانه همه وبلاگ ها را دیدند و به دوستان دیگر رأی دادند.
  • از بزرگواری جناب آقای چهل اختران، مدیر وبلاگ «با زائران بهشت» و جناب آقای رضایی مدیر وبلاگ «بانک طرح ها و ایده های خلاقانه فرهنگی» هم تشکر می کنم که آمدند، نظر دادند و تبریک گفتند.
  • و از همه مهمتر، باید از دوست عزیز و دلسوزی که چند ماهی است در این دنیای مجازی با هم آشنا شدیم، تشکر کنم. خواهر مهربانی که همیشه با نام «گل»، نظر می گذارند و از خرداد 92، همراه این وبلاگ بودند و حقیقتا اگر نبود، همراهی و تشویق های این بزرگوار، این وبلاگ، مدت ها پیش بسته شده بود.
  • جا دارد از جناب آقای محمدرضا پوری، اولین کسی که باعث شد پا به عرصه وبلاگ نویسی بگذارم، تشکر کنم. الان نمی دانم ایشان در کجا مشغول هستند، اما آشنایی حقیر با ایشان، به سال 84 و بعد از سفر عمره دانشجویی برمی گردد. آن زمان جناب پوری، در ستاد عمره دانشجویی مشغول کار بودند و از حقیر و چند نفر از دوستان خواستند که وارد عرصه وبلاگ نویسی درباره عمره و حج شویم. انصافا هر زمانی هم که سوال یا کاری داشتم، از کمک و همراهی دریغ نکردند.
  • به سبک همه برنده ها، از خانواده عزیزم، همه دوستان، آشنایان، عوامل و سایرین تشکر می کنم.

و اما چند انتقاد درباره جشنواره را هم می گذارم اگر فرصتی دست داد و حضورا توفیقی حاصل گردید که خدمت حجت‌الاسلام برکت‌رضایی مدیر پایگاه اطلاع رسانی بعثه مقام معظم رهبری، برسم می گویم.


* می دانم وبلاگ نویسی حوزه حج، خیلی رشد نیافته و نگاهی به 20 وبلاگ منتخب مرحله نخست و ده وبلاگ مرحله نهایی، نشان می دهد هنوز خیلی این حوزه از وبلاگ نویسی جای کار دارد که حقیقتا وبلاگ حقیر هم از این امر مستثنا نیست.
** نمی دانم آینده این وبلاگ به کجا خواهد رسید، ادامه اش می دهم، یا رهایش می کنم یا در جای دیگری دوباره شروع می کنم به نگاشتن. همیشه دوست داشتم در دنیای مجازی ناشناس بمانم و از اختلاط دنیای مجازی و حقیقی بجز یکی دو مورد محدود، خیر ندیدم؛ شاید شناخته شدن در دنیای مجازی، باعث شود وبلاگ بیشتر دیده و خوانده شود، اما سبب دلخوری هایی هم می شود، شاید غیبتی هم بشود، شاید مسائلی را کسانی دریابند که نباید آنان بدانند و... فعلا که ادامه این وبلاگ محل تردید است.
***به قول یک عزیزی: «هرکس براى خداى خودش بنویسه مثل اینه که با خدا داره راز و نیاز میکنه.» خیلی جمله تأمل برانگیزی بود.
**** از همراهی همه عزیزان ممنون... ملتمس دعای خیر

عکس نوشت: پرده خانه خدا... با دوربین عکس را گرفته ام. یادم هست اولین بار که می رفتم، یک از دوستان گفت هر وقت لفظ جلاله «الله» روی پرده خانه خدا را دیدی، دعایم کن... قبل از رفتن، گمان می کردم پرده طرحی ساده دارد...
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره واعوانه و المستشهدین بین یدیه
اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام
و
این را هم نمی توان نگویم:
مأمور قبض روح خدا دور ما نگردد/ ما کربلا ندیده به تو جان نمی دهیم...
دعا کنید کربلایی شوم.
اللهم ارزقنا کربلاء