*حریم
* تا جایی که می توانید، مستحبات را انجام دهید، شما یکبار در عمرتان، حجة الاسلام انجام می دهید. 1*
هر چند، متأسفانه برخی
از روحانی ها، برای اینکه مسئولیت خود را سبک کنند، در حد انجام واجبات،
بیشتر نمی گویند. پس حتما، یک جلد مناسک مرجع تقلیدتان، همراهتان باشد...
حتما! یکبار حتما قبل از سفر (جز جلسات کاروان و اموزش اعمال) کامل
بخوانیدش. حتی به سبک طلاب، مباحثه هم اگر بتوانید بکنید، خوب است. اگر به
مشکلی برخورد کردید، اول مناسک را چک کنید و بعد بروید سراغ روحانی و معینه
کاروان.
* تا می توانید کمک حال همسفران باشید، البته نه تا حدی که خودتان از اعمال بازمانید... اما کمک کردن هم توصیه شده و هم سنت ائمه است... در سیره امام چهارم آمده که با کاروان هایی سفر می کردند که ایشان را نشناسند تا به حجاج خدمت کنند.
و
همیشه
حسرت آن هایی را خورده ام که هر وقت وبلاگشان را باز می کنند، حداقل یک نظر جدید دارند و هیچ وقت دلیل موفقیتشان را درک نکرده ام.
یک مدتی هم رفتم تو خط کامنت گذاشتن، البته نه از جهت تبلیغی، بلکه واقعا می خواندم ونظر می گذاشتم...
اما همیشه پروژه «بالا بردن تعداد کامنت هایم»، با شکست مواجه شد. حتی بعد از برگزیده شدن در مسابقه وبلاگ نویسی حج که گمان کردم آمار بازدید ونظرات وبلاگم بالا می رود که آمار بالا رفت، اما تعداد نظرات تقریبا ثابت ماند.
نمی دانم آن هایی که می خوانند و شاید خوششان بیاید، چرا نظری یادگار نمی گذارند برای نویسنده وبلاگ، یعنی فکر می کنند او نیاز به دلگرمی ندارد. بحثم اصلا این نیست که نظرها، به تعریف و تمجید منتهی شود و بنویسند «زیبا بود، آفرین، ممنون...» و قس علی هذا...
دوست داشته و دارم نظرشان را بگذارند، همین... فقط یک نفر بود «گل» عزیزم ـ البته چند مدتی است ظاهرا سرش شلوغ است و فرصت ندارد که بیاید ـ که حقیقتا یک سالی است که برای تمام مطالبم، نظر گذاشت و امیدوارم کرد به ادامه راه.
از قدیم گفته اند «مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد»، و در راستایش می شود:
خواننده، نویسنده را بر سر ذوق آورد، البته به شرطی که نویسنده بفهمد کسی خوانده و نظری دارد.
این را گفتم که اگر خدایی نکرده، روزی، روزگاری از اینجا کسی عبور کرد و دید خیلی هم منظم، آپ نمی شود، بداند دلیلش چیست... «همان سر ذوق آوردن» است و بس.