ورودی کربلا، هم خستگی بود، و مهم تر شوق رسیدن به حضرت ارباب... و هم اینکه فرصتی نبود برای ایستادن و تنظیم دوربین... ستون ها، ما را می رسانند نزدیک پل کربلا، زیر پل، سمت راست... از دور هاله
ای از گنبد و مناره ها، دیده می شود. یعنی این حرم حضرت عمو است؟!
هیچی ندارم بگم...
فقط خوش به سعادتت...
عزیزم...
سلام
ان شاءالله قسمت شما...
ملتمس دعا
سلام کوثر جان.
خوش به سعادتتون.
ایشالا روزی هر ساله تون.
علیک سلااااااااااااااااااااااااااااااااام
ممنونم
ان شاءالله روزی شما.
سلام
خوش به سعادتت که زیارت اربعین روزیت شد! انشاالله همیشه روزی های معنوی پر و پیمونی داشته باشی!
علیک سلام عزیزم
ممنونم
ان شاءالله برای شما هم...
سلام
امروز تو اداره مون قرار شد ۳۵ نفر از همکاران رو مدیر انتخاب کنه دو هفته دیگه برن کربلا
خدایاااااا من چقدر بی لیاقت بودم اسمم نبود
دیگه نمیدونم چی بگم
حاضر بودم هزینه شو خودم تقبل کنم اما لیاقت ندارم
طبق معمول من بی سروپا جا مانده ام
اما خوشحالم دوستانم دارن میرن
خدایا کربلا نرفتن سخت است کربلا رفتن سخت تر
تا نرفتی شوق رفتن داری تا رفتی شوق مردن
کربلا رفته ها می دانند...
نمیدنم باز ارباب و مولا دعوتم میکنن یا نه
برای همه آرزومندان عتبات دعا کنید دعوت بشن کربلا و نجف کاظمین و سامرا
خدایا هیچ اعتراضی ندارم
شکرت
بیزحمت بازم از کربلا بنویسید
در پناه خدا
سلام...
و شاید نیاز است تشنه تر شوید برای دوباره رسیدن.
ان شاءالله
ملتمس دعا
مثل همیشه عالی کوثر جانم
چقدر خوب که همه قسمتا یادت مونده بود
مطمینم اون حس اون شب,یه حس فراموش نشدنیه
انشاالله تکرار بشه بازم برات
سلام...
محبت دارید.
یک کاری که کردم این بود که دفترچه یادداشتم همه جا همراهم بود.
بعد از سفر هم، اولین کاری که کردم، اتمام خاطراتم بود.
خیلی حس خاصی بود...
ان شاءالله باهم.