⠀

⠀

248. حج یا صدقه

بسم‌الله الرحمن الرحیم
  • یادش بخیر... شعرهای بچگی، یکی‌اش فروع دین بود: بعد از نماز، روزه، خمس، زکات، می‌گفتیم: «حج».
  • بزرگتر شدیم، یادمان دادند: «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا» و گفتند باید مستطیع شوی برای اینکه بر تو حج واجب شود.
  • با الطاف خفیه‌اش، دعوت شدم برای عمره، عزیزی گفت: اگر بخواهیم رابطه عمره و حج را به زبان ساده بگویم، «عمره» می‌شود دوش اول حمام، تازه کمی رجس و کثیفی‌هایت، خیس می‌خورد؛ اما «حج»، دوش آخر است: پاک پاک پاک.
  • ماندم در بین استطاعت و اشتیاق،  
ادامه مطلب ...

247. قبولی

بسم‌الله الرحمن الرحیم
حجاز سرزمین مناره‌هاست. سرزمین حجت‌های بیّن الهی.

چندسال پیش، این روزها، گوشی دستم بود که حلالیت بطلبم؛ اولین بار بود راهی می‌شدم و کوله‌بارم پر از التماس دعا شد.

ابتدا قرار بود که آن سال اول پسرها را ببرند و سفر دخترها برای رجب وشعبان بماند؛ خیلی ذوق کردم، اما دوباره، برنامه به حالت سابق بازگشت. اولین پرواز عمره دانشجویی از تهران، 17 تیرماه 1384.

و  مدیر کاروان، همه جوره هوایمان را دارد، در جلسات دل گرمان می‌‌کند: 

ادامه مطلب ...