و تمام...
تمام زندگی توی همین دنیا، ختم می شود به همین سنگ. همه زندگی...
کاش ما هم آنقدر خوووووووووووووووب زندگی کنیم که اگر عمرمان کفاف نداد ظهور حضرت را ببینیم، حداقل خدا ذخیره مان کند تا «من خیر انصاره واعوانه» بشویم...
مزار استاد گرانقدر، در جوار امامزاده حضرت علی بن جعفر (علیه السلام)، گلزار شهدای قم
و باز هم یک شهید دیگر، خدا سر راهم قرار داد...
ده سال پیش، شهید حاج علیرضا برادران نجار و امسال شهید حاج ناصر قربان نیا...
شهید اول، همسفر عمره بودیم و ۸ ماه بعد در سقوط هواپیما در سال ۸۴، در جوار رحمت حق آرام گرفتند. و شهید دوم، استادم بودند و در سرزمین منا در سال ۹۴ به دیارباقی شتافتند...
با شهید اول، آشنایی مان در سرزمین مناره ها بود و استادم، عروجش...
سرّ اش نمی فهمم، ارتباط میان
حجاز
شهادت
و حقیر...
برای همه ، شهادت ارتباطش با کربلاست و حضرت ارباب... و برای حقیر، با سرزمین مناره ها، حریم امن الهی...
خدایا
کاش
مرگم را شهادت قرار دهی در همان حریم امن الهی... جایی که برای اولین بار فهمیدم آغوش خدا چقدر امن است...
«اللهم ارزقنا توفیق شهادة فی سبیلک»