بسم الله الرحمن الرحیم
اینکه درست هفتم ذیالحجه و شهادت امام پنجم، زمانی است که راه های ورودی مکه بسته شده و همه کسانی که قرار است امسال حاجی شوند، در مکه جمع شدهاند، بیحکمت نیست
وقتی میدانیم سال 60، امام باقر(علیه السلام) 5 ساله، با جد و پدربزرگوارشان، همینجا بودند و بعد راهی کربلا میشوند.
امام باقر (علیه السلام) وصیت کرده بودند ده سال برایشان در منی، عزاداری کنند.
شیعه اثنی عشر، بخش مهمی از هویتش را مدیون ایشان و فرزند بزرگوارشان است.
اینکه علیرغم علمِلدنی و جامع همه ائمه معصومین، لقب ایشان، باقرالعلوم است و انگار باب حج با امام پنجم باز میشود و حضورشان، کاملاً محسوس است. آنقدر میدانم که حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه) که خیلی بیشتر از امثال بنده، به ذوات مقدس معرفت داشتند، در وصیتنامهشان یک بندِعجیب دارند؛ میان تمام ائمه، فقط از امام پنجم نام میبرند: «و افتخار می کنیم باقرالعلوم از ماست.» اینکه با احترام، میان ائمهمعصومین، از امام پنجم نام میبرند، دلیلی خاص دارد و نشان از ویژگی برجسته و خاصی از ایشان، در مقایسه با سایر ائمه معصومین است.
هر چند این امام، خیلی مظلوم است. مظلومیت باقرالعلوم یعنی... هیچکس این امام همام را متخصص علومی چون اقتصاد، طب، تربیت، معماری، کشاورزی و... نمیشناسد. او باقرالعلوم (شکافنده علوم) است نه باقرالاحکام!1
*
معمولاً شب و روز شهادت، همیشه هر جایی باشم سعی میکنم مشکی بپوشم. اما اینجا غم از دست دادن حجتالهی، بیشتر و ملموستر است. بعد خواب و نماز، خودم را به جلسه کاروان میرسانم. حاجآقا قدسیان، از عرفات، آغاز حج میگویند. در گوشاسماء زمزمه میکنم: «بدجور هوس بستنی کردهام» و دوتایی ریز ریز میخندیم.
بعد از سخنرانی، ذکر مصیبت است واختتام جلسه هم بستنی! است. اسماء میخندد و میگوید: «کاش یه چیز دیگه از خدا میخواستی!»
مقداری با حاج خانم طیبی هم حرف میزنم. نمیدانم چگونه میشود توصیفش کرد. همیشه لبخند روی لب دارد. خلوص و علاقه عجیبی دارد و امسال، مرتبه چهارمی است که به حج تمتع آمدهاست، اللهم ارزقنا.
بعد جلسهکاروان، همه به سمت غذاخوری میروند و من هم راهی طبقه اول میشوم.کلا در زیارت، ترجیحم، کمخوردن است. برای همین معمولاً بین وعده ناهار وشام، یکی را میروم. آدم سختگیری نیستم و البته غذاها هم خوب است.
انتهای جلسه هم تذکر میدهند که هزینه قربانیها را به معاون کاروان بدهید تا هماهنگیها انجام شود. قیمت یک گوسفند، 400 ریال است. از اعمال حج، در روز دهم، قربانیکردن است. برای قربانی هم معمولاً گوسفند ذبح شود.
یکی هم تصمیم گرفته شتر قربانی کند.2 هرچند این سالها، نشنیدهام کسی شتر قربانی کرده باشد، اما سنت هم همین بوده و رسول الله (صلیالله علیه و آله و سلم) در تنها حجی که انجام دادند (حجة الوداع)، 100شتر قربانی کردند، 66شتر برای خودشان و 34 شتر برای حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) همسفر از حاج آقامصباح، سؤال میکند؛ جوابش این است که همان گوسفند قربانی کنید و مابقی را صدقه دهید. اما حاج آقا قدسیان، میگوید منعی ندارد و قرار میشود قیمت شتر را بپرسند.
امشب هم برای زیارت و طواف مستحبی به حرم میرویم.
رأس 11 آماده و حاضر، دم هتلم. حاج آقامصباح شروع به صحبت میکند تا همه جمع شوند. حدود یک ربع بعد، راهافتاده و تا سر خیابان میرویم. در راه حاجآقا مسجدجن و قبرستان ابیطالب را نشان میدهد.
قبرستان ابیطالب غریب است، به همان غربت بقیع و حتی غریبتر؛ اگر جنة البقیع، دیوار به دیوار حرم رسولالله(صلیالله علیه و آله و سلم) است و هر بار در مسیر مسجدالنبی، سلامی به ائمة هدی میشود داد؛ اینجا کنار بزرگراهی است منتهی به مسجدالحرام که نه جای ایستادن است و نه زیارتنامه خواندن. هر حاجی فقط یکبار در زیارت دوره شهر مکه به اینجا میآید.
*
اینجا قبرستان حُجون (همان ابیطالب) آرامگاه خانوادگی قریش است. همه اجداد پیامبر، در اینجا مدفونند. احتمالاً اولین کسی که ایشان به یاد دارند که اینجا دفن شد، پدربزرگ است. جناب عبدالمطلب(سلامالله علیه). همه هستی یتیمی 8 ساله که در کودکی، بعد پدر و مادر تنهایشان میگذارد. پدر را که ندیدند، پدربزرگ برایشان پدری کرد.
حالا ده سال از ظهور اسلام گذشتهاست. بالاخره محاصره طولانی، طاقتفرسا و تلخ شعب ابیطالب تمام شد. ایشان به 50 سالگی رسیدهاند که به فاصله کمی دو عزیز دیگر را در کنار پدربزرگ دفن میکنند. اینجا آرامگاه پشتوانههای اسلام و رسول خداست.(صلیالله علیه و آله و سلم)
همسر صبور و همراه امالمؤمنین خدیجه(سلامالله علیها) که همه اموالش را در راه اسلام بخشید؛ و عموی عزیز و بزرگوار، جناب ابوطالب(سلامالله علیه) که اگر حمایتش در برابر مشرکین مکه نبود، معلوم نبود نهال نوپای اسلام، چه سرنوشتی پیدا کند. این دو فراق، آنقدر بزرگ بود که سال دهم بعثت، عامالحزن نامگرفت. سالِ غم و ماتم و اندوه.
هر چند وقایع تلخی بعد از سال دهم بعثت، در تاریخ اسلام ثبتشده، اما دیگ هیچ سالی، عامالحزن نشد.
سال یازدهم هجرت، فراق پیامبر خوبیها و دخترشان را ثبت کرد. بابالعلم و برادر نبی خدا، در سال 40 هجری به شهادت رسیدند. کسی نگفت سال 61 هجری که امام معصوم با یارانشان شهید شدند و کاروانشان غارت شد، خانوادهشان به اسارت گرفته شد، عامالحزن است. هیچ معصومی حتی خود پیامبر، بعد از غزوهی احد، واقعهی حره، قیام فخ، قتلعام توابین و ... حتی روزی را یومالحزن ننامید.
سال دهم بعثت با وفات همسر و عمو همراه شد و سال حزن نامیدهشد تا همهی مسلمین از همان زمان تا قیامت بدانند جایگاه این دو بزرگوار در مسلمانبودنشان کجاست.
پ.ن:
1. این دو خط را در فضای مجازی خواندم و استفاده کردم. نام نویسنده ذکر نشده نبود. باشد حلال کند.
2. مناسک حضرت امام: «[1119] م ـ مستحبات هَدى چند چیز است: 1 ـ در صورت تمکّن، قربانى شتر باشد و در صورت نبودن آن، گاو و در صورت نبودن آن، گوسفند باشد.»