⠀

⠀

235. مناره ششم: خانه دوست

شنبه 1388/8/30

مادر برای نمازصبح صدایم می‎کند، فقط چراغِ‎خوابِ اتاق، روشن است، نمار را خوانده و نخوانده، دوباره در هپروت، غرق می‎شوم. خستگی این چند روز، به این راحتی، رهایم نمی‎کند. برای صبحانه، به زور خودم را از تخت جدا می‎کنم. خانم شریفی، دیشب اعمال را انجام داده و از احرام درآمده‎است. مُحرِمم1. حواسم باشد 

ادامه مطلب ...

بسم الله
رمضان که شروع می شود، همه چیزش تورا یاد بیت الله می اندازد،
روزه هایش، دعای حجش، افتتاح، ابوحمزه
هر چه رمضان بیشتر می گذرد، دلت بیشتر می گیرد،
یاد طواف، سعی، قرآن، عرفات، مشعر، منی
همه جاهایی که خدا آغوش بازکرد، نوازشت کرد...
شب قدر که می شود،
می شود ماه خدا،  شب خدا، قرآن خدا، احیاء برای خدا،
و دلت تنگ می شود برای خانه خدا، شهر خدا، زمین خدا...
خدایا
کی شود تلاقی این دو را ببینیم؟!
امشب به فراز 26 دعای جوشن کیر رسیدید، خیلی دعا کنید برای حقیر...