⠀

⠀

روز جدایی

امروز، روز سختی است برای آمنه (رحمة الله علیها)
خیلی سخت...
هنوز داغدار است، داغدار مردی که یکسال بیشتر نگذشته از آن روزی که او را به عقدش درآورند؛

برای خوش سیماترین جوان قریش، آمدند خواستگاری او، جوانی که همه دختران مکه، آرزوی همسری اش را داشتند. اما او انتخاب شده بود... چرا نپذیرد عروس بزرگ بنی هاشم و کلیددار کعبه شود، و به همسری بهترین فرزندش درآید.

آمنه(رحمة الله علیها) با امید و آرزو قدم در خانه عبدالله(رحمة الله علیه) گذاشت، اما هرگز گمان نمی کرد آنقدر شیرینی زندگی شان کوتاه باشد که به سال هم نرسد و عبدالله (رحمة الله علیه)نتواند حتی کودکش را ببیند...

و تازه
محمدش(صلى الله علیه وآله وسلم)
40 روزه شده، ناچار است، اگر می توانست خود همراه کودکش رهسپار می شد... تاب دوری ندارد، چگونه تاب بیاورد دوری از تنها یادگار عبدالله (رحمة الله علیه) را...
اما
جان محمدش(صلى الله علیه وآله وسلم) ، برایش آنقدر عزیز است که تمام عواطف مادرانه شان را فروبنشاند و او را به دست زن دیگری بسپارد...

زنی که عبدالمطلب (رحمة الله علیه) با وسواس زیاد برگزیده تا جگرگوشه اش  را به او بسپارند... او را می بوسد و وداع می کند؛ زخمی عمیق بر روح آمنه.(علیها السلام) مرگ شویش هنوز تازه است، هنوز سیاه پوش است...
و حالا
او می ماند و یک دنیا تنهایی... 

او می ماند و سینه های پرشیر... و هیچ وقت نامش را در جمله صابران عالم ننگاشته اند.
چون
هیچ مردی، نمی تواند عمق تنهایی مادری چون او را درک کند...

 و امروز
محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) را سپرند به دایه ای به نام «حلیمه».


امروز 28 جمادی الثانی است، روزی که مصادف است به سپردن رسول خدا (ص) به حلیمه سعدیه. در این روز حضرت عبدالمطلب (علیه السلام) نور چشم خود پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را در اطراف کعبه طواف داد و براى شیر دادن به حلیمه سعدیه سپرد.

می دانم برایتان نوشته ام شاید عجیب باشد، شاید همیشه روایت دیگری از حادثه خوانده اید...

ادامه مطلب ...