تازه می فهمم چرا برای اینکه شترها سریع تر حرکت کنند، برایشان «هُدی» می خوانند.

احساس شتر بودن دست می دهد و هر جا در مسیر، صدایی حرکت می کند
(اینکه می گویم صدایی که حرکت می کند، برای این است که صدای مداحی از خیلی
از موکب ها به گوش می رسد وصداهای ثابت، قدم ها را تند نمی کند. حالا این
صدا ممکن است صدای یک نفر، یک جمع یا حتی بلندگو باشد.) ناخودآگاه سرعت
بالا می رود. اما بعضی هایشان آنقدر سریع از کنارمان عبور می کنند که نمی
توانیم با سرعت آن ها راه برویم.
سلام به به با کلی تاخیر زیارت عاشقانه تون مقبول خوش بحال پا ها و آبله هاشون.... [
علیک سلام
ننه علی مهربون...
قبول حق، ان شاءالله قسمت شما با علی آقا دوباره.
ملتمس دعا
قشنگ مینویسی
با همه ی جزییات
این اربعین دوبار سفر رفتم
یکی همراه همسر جان
یکبار هم همراه شما!
ایشالا روزی هرساله تون باشه
این مسیر رو چند روزه رفتین؟
اصلا چرا دمپایی پوشیدین ک تاول بزنه پاهاتون؟
خب کفش میپوشیدین
گرچه همین تاول ها و درد همراهش، اجر سفرتون رو مضاعف کرده بوده!
سلام...
شما حست خوبه و قشنگ می بینی.
زیارتتان قبول
4 روز و نیم تقریبا
اتفاقا من اصلا دمپایی نپوشیدم و فقط کفش پام بود، ولی پاهام تاول زد. :|
ملتمس دعا
ما اول رفتیم کاظمین (19 نفر بودیم)، بعد رفتیم سامرا (شدیم 6 نفر) بعد رفتیم نجف (شدیم 5 نفر) بعد رفتیم کوفه (شدیم 3 نفر). پیادهروی هم تنها بودم. آخرش هم تنها برگشتم مهران.
.
به این میگن گم شدن اساسی
آی آبجی گفتی، چقدر اون چایی ایرانی که تو موکب امام رضا (ع) خوردم بعد یه هفته چای عراقی خوردن چقدر چسبید، چقد چسبید .... .
سلام علیکم
همسفر داشتن کلا خوب است وتنها سفر کردن هم مزیت های خودش را دارد.
شما چقدر جمعتان هی تحلیل رفت؟! شما دیگه خیلی اساسی گم شدین... :)
خوشا به سعادتون که کاظمین و سامرا و کوفه هم رفتید، ما فقط به همان کربلا و نجفش رسیدیم. ولی الحمدلله، از جمع کوچکمان، نه کسی اب رفت و نه گم شد... شکر.
البته وقتی ما رسیدیم به موکب امام رضا، دریغ از یک لیوان آب خوردن، چه برسد به چای.
نوش جان
ملتمس دعا
سلام کوثر جانم
خدا میدونه خوندن نوشته هات الان چه حال خوبی بهم داد!پیاده روی رو که نرفتم اما تمام راه نجف تا کربلا اون ستونها,اون موکبها رو به یاد پیاده روی اربعین از نگاهم گذروندم!
در مورد اون شارژرها,چون گفتی خیلی سفت بود,میخواستم ببینم این روش رو امتحان کردید که اول با یه چیز نوک تیز مثل چاقو باید اون قسمت بالا را فشار میدادی,بعد همون موقع از دوشاخه ی پایینیش استفاده میکردی!
راستی اون عکسای علما که عکس اقا یا امام خمینی وسطشون بود رو خیلی دوست داشتم
ما رو دعا کن کوثر بانو
علیک سلام محدثه جانم
)، محافظ دوتا سوراخ پایین باز می شه و همین شارژرهای دوشاخه را میشه توش فرو کرد و شارژ می کنه.
ان شاءالله خدا ازتون قبول کرده...
پریزها خیلی سفت بود، نه شارژها
بله، امتحان کردم و جواب داد. قبل از اینکه آقایون بگن، اصلا باهاش ور نرفتم، چون از بچگی یادمه که پدرم همیشه و مرتب تذکر می داد که با برق بازی نکن...، منم دختر حرف گوش کن.
اما بعد که آقایون گفتن، دیدم توی سوراخ بالایی، سر محافظ هست که اگر به پایین فشار بدی (ترجیحا با یه چیز غیر رسانا و چیزی که برق رو عبور نده، من با خلال دندان باز کردم.
خیلی عکس دوست داشتنی ای بود...
محتاج دعام عزیزم
سلام
میام اینجا دلم روانه کربلا میشه
خدایا
اربعین امسال نشد
راضی ام به رضایت
سهم بنده گویی همیشه جا ماندن است
جان کندن مرا در این باختن ها نظاره کن!
خدای خوب من
ما بقی را سکوت می کنم
سلام
ان شاءالله سال دیگر زیارت اربعین قسمتتان شود...
ملتمس دعا