بسمالله
سال ۱۳۶۲ یا ۱۳۶۳، عدهای از شیعیان متمول و تحصیلکرده تونس خدمت آیهالله العظمی گلپایگانی آمدند. آنها گفتند:« ما به عربستان سعودی رفته و با مسئولین آن کشور صحبت کردهایم که اجازه بدهند قبرستان بقیع را بازسازی کنیم. آنها گفتهاند اشکالی در بین نیست، فقط مراجع شیعه اثنیعشری جعفری باید اجازه کتبی بدهند که در آنجا به نام ائمه بقیع و مخصوصاً فاطمهزهرا(سلام الله علیها) بنایی ساخته شود». آنها نزد مراجع دیگری هم رفته و از ایشان مجوز گرفته بودند و اتفاقاً ایشان گفته بودند خیلی فکر خوبی است و ما آرزویی جز این نداریم که بقیع آباد شود! نزد رهبر کبیر انقلاب هم رفته و ایشان فرموده بودند: «به قم بروید و از آقای گلپایگانی سئوال کنید. ایشان هر نظری که بدهند، نظر من هم همان است!»
اینها وقتی آمدند و این مسئله را با پسر آقای گلپایگانی مطرح کردند، از ته دل خوشحال شده که بالاخره عدهای همت کرده و تصمیم گرفتهاند قبرستان بقیع را از این وضعیت ویران و آزاردهنده در بیاورند و واسطه شد که این جمع با حضرت آیهالله دیدار کنند. این گروه آمدند و حرفهایشان را با آقا زدند. آقا با دقت تمام گوش دادند و در پاسخ بدون لحظهای مکث فرمودند: «اگر تمام علمای اسلام هم با این موضوع موافقت کنند، من یکی مخالفت میکنم و حاضرم در راه این مخالفت جان خودم را هم بدهم!»
پسرشان میگوید: 《وقتی آقا این را فرمودند، همه از جمله خود من واقعاً یکه خوردیم، چون تصور میکردیم ایشان از این پیشنهاد خیلی هم خوشحال شوند و استقبال کنند.》
ایشان فرمودند: «آباد کردن قبرستان بقیع اشکالی ندارد، ولی اگر اینها بخواهند برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) قبری تعیین کنند و بقعهای بسازند، آیا نخواهند گفت: شیعه 1400 سال در باره مجهول بودن مکان قبر فاطمهزهرا(سلام الله علیها) دروغ گفته است؟ نخواهند گفت مگر شما زیارتنامهای با این عبارت درست نکردهاید که: السلام علیک ایتها المخفیه قبرها؟ سعودیها میخواهند با این ترفند و تعیین قبر حضرت، این فراز از زیارتنامه را دروغ جلوه دهند و بگویند آن را بردارید! اگر قبول کردند که قبر چهار امام معصوم را بسازند، نیاز به کمک احدی نیست و خود من کل هزینه ساخت آن بناها را تقبل میکنم، اما مخفی بودن قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) سند مظلومیت و حقانیت شیعه است و اگر بنا بود آشکار شود، مثل قبر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) آشکار میشد.
هر کس دیگری هم موافقت کند، من مخالفت خواهم کرد و بر سر این قضیه تا پای جان خواهم ایستاد.
اینها میخواهند کاری کنند که شیعه خودش بعد از 1400 سال بیاید و بگوید بیخود به سرمان زدیم که قبر حضرت زهرا(سلامالله علیها) مخفی است. این هم قبر ایشان. »
آنها وقتی دیدند آقا به هیچوجه این مطلب را قبول نخواهند کرد، برخاستند و رفتند.
پ.ن:
۱- قبر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) تا زمان هارونالرشید مخفی بود و در آن زمان توسط حضرت صادق(علیهالسلان) آشکار شد. مسلماً اگر این ضرورت برای قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) هم وجود داشت، یکی از ائمه(علیهمالسلام) آن را آشکار میکردند، پس معلوم میشود سرّی در کار است. این سرّ برای اثبات مظلومیت و حقانیت حضرت زهرا(سلامالله علیها) مخفی مانده است.
۲- این است تیزهوشی، دقتنظر علمای شیعه.
۳- بیشتر به نظرم میرسد که امام خمینی، ترجیح میدادند این مخالفت، توسط مرجع دیگری بیان شود، نه خود ایشان.
بسم الله
حرف الف
ابن عم: خائن، خود فروخته
اردوگاه: قدیم الایام به محل استقرار سپاه می گفتند. حاشیه شهر، برای استراحت و تن پروری.
اقتدار: ویژگی شخصیت. مهم نیست در قامت فرمانده سپاه باشد، یا یکی از طرفین قرارداد صلح.
امام: کسی که فقط برای آخرت می خواهندش، نه برای دنیا.
آه: صدای حسرت، ناله مظلومیت
حرف ب
برادر: یاور، دوست، همراه حسین، عباس علیهما السلام
بخشنده: صفت بارز امام که دوست و دشمن به آن معترف بودند.
بقیع رجوع کنید به ⬅️ جنة البقیع
حرف ت
تابوت: حضرت مادر برای تدفین سفارش داد، اما برای دردانه اش، خونین شد.
تحمیل: اجبار به انجام کاری، مثل تحمیل صلح، آنچه با امام دوم کردند.
تدفین: شبانه، گمنام، سکوت، کاش امام دوم را هم همین گونه خاک می کردند.
تشییع: هر چه غریب تر، بهتر... آشکارش می شود تیرباران.
تیر: ابزاری برای دوختن پیکر به تابوت
حرف ج
جاسوس: همسر، نزدیک ترین فرد
جد: پدربزرگ، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)... همیشه نوه ها را روی شانه شان می نشاندند، اما نگذاشتند زینت دوش نبی، در کنار جدش آرام بگیرد.
جعده: همسر، نامحرم ترین فرد
جنة البقیع: آرزوی شیعه، حسرت شیعه، زخم شیعه، مظلومیت
جنگ: حضور در اردوگاه، و عدم اطاعت به بهانه جنگ ستیزی
حرف ح
حسن: علیه السلام، بقیع، مظلومیت
حمایت: انچه که نیست، نبود.
حمله: هجوم به خیمه فرمانده سپاه و زخمی کردنش.
حرف خ
خائن: پسر عمو، فرمانده سپاه
خانه: ناامن ترین مکان.
خنجر: بجای قلب دشمن، در پای امام فرو رفت.
خواهر: زینب و ام کلثوم سلام الله علیهما.
خوارج: هر چند به دست امام اول، نابود شدند، اما بقایایشان تا سال ها، اسلام را وارونه جلوه دادند،
خیمه: برای سُکنی بنا می شود، اما غارتش می کنند.
حرف دال
دشمن: کساتی که ادعای پیروی دارند، اما با چند سکه، امام را می فروشند.
دوست: همان دشمن، اما این بار در سپاه خودی.
حرف ذال
ذِلت: کسانی که دین، دنیا و آخرت را به چند سکه فروختند.
حرف راء
رهبر: فقط صلح طلب اش خوب است. ما نمی خواهیم جنگ...
حرف زاء
زور: تزویر، فریب، نیرنگ
حرف سین
ساباط: محلی که شبانه، یکی از خوارج، خنجری خونین را در پای حضرت فرو برد،
سپاه: انچه که برای امام دوم نبود.
سجاده: نه به قصد تبرک، بلکه به غارت از زیر پای مبارک امام کشیدند.
سعد ثقفی: عموی مختار، فرماندار مدائن. کاش مردمش مثل خودش به امام وفادار بودند.
سلیمان بن صرد خزاعی: بزرگ شیعیان کوفه بود، اما ولایت پذیر نبود. در جمل نیامد، امام دوم را، (العیاذبالله) مذل المؤمنین خطاب کرد. به امام سوم نامه نوشت، امل ندای یاری اش را بی جواب گذاشت، و بعد در قیام توابین، خونش را به هَدَر داد.
حرف شین
شیطان: معاویه
حرف صاد
صلح: اجبار، انتقام، خانه نشینی
صفر: شاید نحسی اش از آنجا شروع شد که آخرین پیامبر و سبط اکبر در این ماه، ملک را به مقصد ملکوت ترک کردند.
حرف ضاء
ضلالت: گم کرده، گمراه، مثل سپاهیان امام.
حرف طاء
طبیب: گفته اند که درمان بیماری ها را می داند، اما از ا و هم برای درمان امام، کاری ساخته نبود.
حرف ظاء
ظلم: به عملی گویند که حق را، از حق دار بستاند و در اختیار غاصب قرار دهد.
حرف عین
عبیدالله ابن عباس: از عموزادگان امام بود. سابقا دو فرزندش به دستور نماینده معاویه، سر بریده شده بودند، اما در برابر دنیا نتوانست مقاومت کند. عبیدالله! ارزان نفروختی آخرت را؟
حرف غین
غارت: اگر خِیام حسین بن علی (علیه السلام) را سپاه دشمن به یغما برد، خیمه برادرش را پیشتر سپاهیان خودش غارت کرده بودند.
غاصب: معاویه لعنت الله علیه
حرف فاء
فرمانده: کاش می ماند...
فریب خورده: سپاه امام
حرف قاف
قیام: گاهی با جنگ پیش می رود، گاهی به سکوت.
حرف کاف
کریم: بخشش امام، انقدر فراگیر بود که سه بار همه اموالش را با فقراء مدینه نصف کرد.
کوفه: شهر اشباح الرجال. مردمانش به بی وفایی، شهره تاریخ اند... به سه امام خیانت کردند.
حرف لام
لیل: پوششی برای فرار، خود فروختن، حراج مردانگی.
حرف میم
مختار ثقفی: کسی که به حکم عقلش از یاری امام سر باز زد. توفیق حضور در لشگر کربلا را نیافت. هر چند بعدها بسیاری از سپاهیان یزید را به هلاکت رسانید.
مدائن: کاش مردمش مثل فرماندار، معتقد به امام بودند و همه جانبه به کمکش می شتافتند.
مدینه: مقصد امام بعد از تحمیل صلح، شهری که به احترام پیامبر، مدینة النبی نام گرفت، اما برای یادگاران میانبر، ناامن ماند.
مرد: آنچه در کوفه پیدا نمی شود.
مظلوم: وصف همیشگی آل الله
معاویه: استادِ شیطان، غاصب حکومت
حرف نون
نامه: آنچه که به دستخط امام مرقوم شد، اما معاویه آن را زیر پا انداخت.
حرف واو
ولایت: آنچه که جانشینان خدا بر روی زمین دارند.
ولایت پذیر: یعنی در مقابل امام معصوم و نائب عام و خاصشان، سمعا و طاعتا
وهابیت: فرقه ای خارج از اسلام. به نام اسلام، همه چیز را نابود می کنند
حرف هاء
هشت هزار: تعدادی از سپاه امام که با تبعیت از فرمانده، عبیدالله بن عباس، از سپاه امام به سپاه معاویه ملحق شدند.
هشتم: هشتم شوال.
حرف یاء
یاور: آنچه برای امام دوم نبود.
یوم الهدم: مظلومیت، جنة البقیع، چهار امام، هشتم شوال، سال ۱۳۴۴ هجری قمری