بسم الله
مدتها بود که دلم میخواست بروم. خیلی وقت بود که نمیشد. سال به سال دریغ از پارسال. هر سال نو، میگفتم: «امسال دیگه میرم. این همه میگن اول سال برین دیدن فامیل، اونم اگه بزرگتر باشه! تو خجالت نمیکشی که نمیری. فرضاً هم که از دستت ناراحت شده باشند، به هر دلیل... اصلاً سوء تفاهم شده باشه،که من مطمئنم نشده، حتما یه کاری کردی که اجازه نمیدن. قرار نیس که بزرگتر بیاد! برو دختر، خجالت هم خوب چیزیهها، معلومه که وظیفه توست بری...»
اما نمیشد.
ادامه مطلب ...