⠀

⠀

228. مناره اول: عید دیدنی

بسم الله
مدت‏ها بود که دلم می‏‌خواست بروم. خیلی وقت بود که نمی‌شد. سال به سال دریغ از پارسال. هر سال نو، می‏‌گفتم: «امسال دیگه می‏رم. این همه می‏گن اول سال برین دیدن فامیل، اونم اگه بزرگتر باشه! تو خجالت نمی‏کشی که نمی‏ری. فرضاً هم که از دستت ناراحت شده باشند، به هر دلیل... اصلاً سوء تفاهم شده باشه،که من مطمئنم نشده، حتما یه کاری کردی که اجازه نمی‏دن. قرار نیس که بزرگتر بیاد! برو دختر، خجالت هم خوب چیزیه‏‌ها، معلومه که وظیفه توست بری...»
اما نمی‏شد. 
ادامه مطلب ...