بسم الله الرحمن الرحیم
پست حاج خانوم را سابقاً بارگزاری کردهبودم. جایش همینجای سفرنامه است...
لباسِ فرمِ بندگی
آخرین پستی که به عنوان پست 249، در وبلاگ بارگزاری شد و دوباره به همان پست رسیدم.
سفرنامه حجم در همینجا، تمام میشود. انشاءالله در همین رمضان الکریم، رزق حج را بدهند و دعای « اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام» به استجابت برسد.
انشاءالله
بسم الله الرحمن الرحیم
یادش بخیر... شعرهای بچگی، یکیاش فروع دین بود: بعد از نماز، روزه، خمس، زکات، میگفتیم: «حج».
بزرگتر شدیم، یادمان دادند: «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا» و گفتند باید مستطیع شوی برای اینکه بر تو حج واجب شود.
با الطاف خفیهاش، دعوت شدم برای عمره، عزیزی گفت: اگر بخواهیم رابطه عمره و حج را به زبان ساده بگویم، «عمره» میشود دوش اول حمام، تازه کمی رجس و کثیفیهایت، خیس میخورد؛ اما «حج»، دوش آخر است: پاک پاک پاک.
ماندم در بین استطاعت و اشتیاق، بزرگواری یادمان داد که بخواهید حج را... تا مدتها ذکر قنوتم بود: «اللهم ارزقنا حج بیتک و زیارة قبر نبیک و قتلا فی سبیلک» هر چند باور نداشتم.
سالیانی گذشت و اشتیاق دوباره دیدن بیت الله در وجودم مشتعلتر می شد... این بار «قرعه فال به نام من دیوانه زدند» و او مهمانانش را برگزید... و بار سنگین «حاجی» شدن را بر شانههایم گذاشت.
خواندم از حضرت امام صادق (علیه السلام) چنین روایت شده است: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَحُجَّ حَجَّةَ اَلْإِسْلاَمِ لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِکَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لاَ یُطِیقُ فِیهِ اَلْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ یَمْنَعُهُ فَلْیَمُتْ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً»1
«هر که بمیرد و حج نگزارده باشد، در حالى که نیازى که اجحاف به حالش باشد، یا بیمارى سخت یا پادشاه (ستمگر) او را از حج باز نداشته باشد، پس باید یهودى یا نصرانى بمیرد.»
جای دیگری بود که دیدم: «یستحب کثرة الإنفاق فی الحج، و الحج أفضل من الصدقة بنفقته»2 زیاد پول خرج کردن برای حج مستحب است و حج رفتن نسبت به صدقه دادن هزینه آن از فضیلت بیشتر برخوردار است.»
یادم افتاد آخرین وصیت های مولایمان را... «وَاللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ، لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ، فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا. خدا را، خدا را، درباره خانه پروردگارتان . مباد تا هستید آن را خالى بگذارید که اگر زیارت خانه خدا ترک شود، شما را در عذاب مهلت ندهند.»3
و قطعاً این سفارش برای شیعیان است و پیروان مولا، نه برادران اهل تسنن. به تعبیر اصولیها، این جمله مطلق و عام است. نه قید زمان و مکانی دارد، نه مشروط است، نه امام، کسی را استثناء کردهاند. قاعدتاً خطاب امام، به شیعیان است. امام گفته خانه خدا از شما خالی نشود.
این توصیه امام اول، صرفاً با کلام معصوم یا ولیفقیه قابل نقض است، و لاغیر.
*
همه اینها مقدمه بود. چند وقت پیش در خبرها خواندم: فیش حج ۴ نیکوکار به منظور آزادی زندانیان غیرعمد به فروش میرسد. تا اینجایش خوب، عالی... دمشان گرم. ان شاءالله خدا برایشان جبران کند... اما وسطهای خبر، این جمله نوشتهشده بود: «...نکته جالب توجه اینکه در بخش توضیحات فیش حج تمتع یکی از این همین نیکوکاران ملائک کردار درج شده بود: قبلا به حج تمتع مشرف نشدهام.»
علامت سوالش برایم ماند.
اگر شما حج نرفتی، اگر مستطیع هستی، اگر میتوانی بقیه هزینههای سفر را تأمین کنی...
اگر همه «اگرها» باشد وشما نروی...
هموطن عزیز نیکوکار!
با جمع شرایط، میشود ترک فعل واجب! نمیتوان فیش حج را صدقه داد، هدیه داد. شبیه این است که موقع پرداخت خمس به جای دادن خمس، یک پنجم مال را صدقه داد. صدقه جای خمس را نمیگیرد، جای زکات را نمیگیرد، جای حج را هم نمیگیرد.
*
بعضی از هموطنان در سالهای اخیر اشکال میکنند اداره حرمین دست دشمنان خداست، یا پول این سفرها چون صرف کشتار شیعیان میشود، نباید به این سفر رفت. گاهی هم میخوانند: صفا و مروه دیدهام، دور حرم دویدهام هیچکجا برای من کرب و بلا نمیشود. و بعد کربلای معلی را جایگزین مکه مکرمه میکنند.
در جوابشان، سؤال دارم:
بزرگوار!
بعد از صلح امام دوم، چه زمانی اداره حرمین به دست شیعیان بوده!؟ تقریباً هیچوقت.
پس نمیشود به این بهانه حج و عمره را ترک کرد؛ چه اینکه جز امام یازدهم که به علت خفقان و تحتالحفظ بودن، در ظاهر اصلاًبه مکه مشرف نشدند، همه ائمه معصومین (علیهمالسلام) تقریباً هر ساله به حج مشرف میشدند.
و نکته آخر: درآمد کل عربستان سعودی از حج و عمره ایرانیان ۳% کل بودجه کشورشان است، یعنی تقریباً هیچ... پس به این بهانه عمره و حج را تعطیل نکنیم.