⠀

⠀

مناره چهاردهم ـ 3

بسم الله الرحمن الرحیم

پست حاج خانوم را سابقاً بارگزاری کرده‌بودم. جایش همینجای سفرنامه است...


لباسِ فرمِ بندگی

خیلی از مشاغل، لباسِ‌فرم دارند. مثل آتش‌نشان‌ها، مهمان دارها، نظامی‌ها...؛ حتی با اینکه شغل‌شان پرزحمت است و فعالیت زیادی دارند، رنگ لباسشان روشن است، مثل نیروهای راهنمایی و رانندگی، نیروهای دریایی در تابستان که لباس سفید می‌پوشند. لباس‌هایی که فکر می‌کنم گاهی باید هر روز شسته شوند. برخی از مشاغل، لباسِ‌کار دارند. مثل مکانیک‌ها، تعمیرکارها، آشپزها، کادر درمانی؛ قریب به اتفاق رشته‌های ورزشی، لباس مخصوص دارند. اکثر کارخانجات و ادارات برای لباسِ مناسب در محل‌کار، آئین‌نامه دارند؛ همیشه چند ردیف از مانتوفروشی‌ها به مانتوـ شلوارهای اداری اختصاص‌دارد.
 
همه ما ـ حتی اگر شاغل هم نباشیم ـ لااقل دو سه سری لباس داریم. لباسِ‌خانه و لباس بیرون خانه. (بماند بعضی‌ها برایشان این تفاوت وجود ندارد.) پوشش بیرون خانه هم متفاوت است، بستگی دارد مقصدمان اداره، کلاس، باشگاه، دانشگاه و... باشد یا مهمانی دعوتیم. الان مهمانی‌ها هم درجه‌بندی دارد. از مهمانی‌های صمیمی و دورهمی‌های خودمانی، تا مجالس رسمی و مهمترینش، مجالس عقد و عروسی است که بهترین لباس‌هایمان را می‌پوشیم. گاهی وقتی چندجا کار داریم، لباس مهمانی‌مان را در ساک می‌گذاریم و با خودمان می‌بریم. از صبح، تنمان نمی‌کنیم، مبادا کثیف شود، عرق کنیم و وقتی به مهمانی می‌رسیم، لباسمان موجّه نباشد. شاید برای خیلی از کارها، لباس مخصوص هم داشته باشیم. مثلاً آقایانی که روی منقل زحمت جوجه و کباب و گوجه‌اش را می‌کشند، معمولاً یک لباس برای همین کار دارند. گاهی لباس‌شان برای شستن ماشین هم متفاوت است.
 *
همه ما، برای روبروشدن با آدم‌های مختلف، رفتن به مکان‌های متفاوت و انجام مشاغل، لباس مخصوص داریم؛ بهترین، قشنگترین‌شان را هم برای مجالس عروسی نگه‌می‌داریم؛ حتی برای سنین مختلف هم پوشش‌های متفاوت انتخاب می‌کنیم. مثلاً لباسی که در بیست سالگی می‌پوشیدیم را در 50 سالگی نمی‌پوشیم.
 
اما چرا برای نمازمان، پوشش مخصوص نداریم؟ گاهی (با احترام) بعضی از آقایان، حتی یک سجاده یا جانماز هم ندارند، مهری را از روی طاقچه برمی‌دارند و نماز می‌خوانند. گاهی ما خانم ها چادرمان را هزار وصله می‌زنیم و با همان نماز می‌خوانیم؛ گاهی با چادر مشکی سر نماز می‌ایستیم. چادری که با آن همه جا رفته ایم. مگر بالاتر، بهتر، مهمتر از قرار ملاقات با خدای متعال هم داریم؟ حالا چون روزی 5 نوبت است، باید برایمان عادی شود؟ هر جا می‌رویم یک جانماز می‌گیریم و نماز می‌خوانیم. شده است مهمانی برویم و از میزبان، لباس بگیریم برای شرکت در مهمانی‌اش؟ گاهی پیش می‌آید از خواهری یا بستگان‌نزدیک، لباس بگیریم، اما آیا این روال است؟ مگر پوشش نماز، فقط چادر است؟ چرا همیشه لباس‌های مهمانی، کار و... را با خود می‌بریم، اما لباس و پوشش نمازمان همراهمان نیست؟
 
آیا مهمانی خلقِ‌رب العالمین، از دعوتِ‌ اله العالمین مهمتر است؟ نمی‌گویم از فردا لباس های مهمانی‌مان را برای نماز استفاده کنیم. اما به نظرم رسید شاید بهترین پوشش خانم‌ها برای نماز، همان لباس سپید احرام باشد. آقایان هم که توصیه‌ها درباره‌شان زیاد است، بروند سراغ مستحبات لباس نمازگزار
لباس سپید احرامم را نمی‌دانم کجا گذاشته‌ام. باید برای وعده ملاقات بعدی پیدایش کنم.


کتابت

آخرین پستی که به عنوان پست 249، در وبلاگ بارگزاری شد و دوباره به همان پست رسیدم.


سفرنامه حجم در همین‌جا، تمام می‌شود. ان‌شاءالله در همین رمضان الکریم، رزق حج را بدهند و دعای « اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام» به استجابت برسد.

ان‌شاءالله

مناره چهاردهم ـ 2: حج یا صدقه؟

بسم الله الرحمن الرحیم


یادش بخیر... شعرهای بچگی، یکی‌اش فروع دین بود: بعد از نماز، روزه، خمس، زکات، می‌گفتیم: «حج».
بزرگتر شدیم، یادمان دادند: «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا» و گفتند باید مستطیع شوی برای اینکه بر تو حج واجب شود.
با الطاف خفیه‌اش، دعوت شدم برای عمره، عزیزی گفت: اگر بخواهیم رابطه عمره و حج را به زبان ساده بگویم، «عمره» می‌شود دوش اول حمام، تازه کمی رجس و کثیفی‌هایت، خیس می‌خورد؛ اما «حج»، دوش آخر است: پاک پاک پاک.
ماندم در بین استطاعت و اشتیاق، بزرگواری یادمان داد که بخواهید حج را... تا مدت‌ها ذکر قنوتم بود: «اللهم ارزقنا حج بیتک و زیارة قبر نبیک و قتلا فی سبیلک» هر چند باور نداشتم.
سالیانی گذشت و اشتیاق دوباره دیدن بیت الله در وجودم مشتعل‌تر می شد... این بار «قرعه فال به نام من دیوانه زدند» و او مهمانانش را برگزید... و بار سنگین «حاجی» شدن را بر شانه‌هایم گذاشت.
خواندم از حضرت امام صادق (علیه السلام) چنین روایت شده است: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَحُجَّ حَجَّةَ اَلْإِسْلاَمِ لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِکَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لاَ یُطِیقُ فِیهِ اَلْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ یَمْنَعُهُ فَلْیَمُتْ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً»1
«هر که بمیرد و حج نگزارده باشد، در حالى که نیازى که اجحاف به حالش باشد، یا بیمارى سخت یا پادشاه (ستمگر) او را از حج باز نداشته باشد، پس باید یهودى یا نصرانى بمیرد.»
جای دیگری بود که دیدم: «یستحب کثرة الإنفاق فی الحج‌، و الحج أفضل من الصدقة بنفقته‌»2   زیاد پول خرج کردن برای حج مستحب است و حج رفتن نسبت به صدقه دادن هزینه آن از فضیلت بیشتر برخوردار است.»
یادم افتاد آخرین وصیت های مولایمان را... «وَاللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ، لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ، فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا. خدا را، خدا را، درباره خانه پروردگارتان . مباد تا هستید آن را خالى بگذارید که اگر زیارت خانه خدا ترک شود، شما را در عذاب مهلت ندهند.»3
و قطعاً این سفارش برای شیعیان است و پیروان مولا، نه برادران اهل تسنن. به تعبیر اصولی‌ها، این جمله مطلق و عام است. نه قید زمان و مکانی دارد، نه مشروط است، نه امام، کسی را استثناء کرده‌اند. قاعدتاً خطاب امام، به شیعیان است. امام گفته خانه خدا از شما خالی نشود.
این توصیه امام اول، صرفاً با کلام معصوم یا ولی‌فقیه قابل نقض است، و لاغیر.
*
همه این‌ها مقدمه بود. چند وقت پیش در خبرها خواندم: فیش حج ۴ نیکوکار به منظور آزادی زندانیان غیرعمد به فروش می‌رسد. تا اینجایش خوب، عالی... دمشان گرم. ان شاءالله خدا برایشان جبران کند... اما وسط‌های خبر، این جمله نوشته‌شده‌ بود: «...نکته جالب توجه اینکه در بخش توضیحات فیش حج تمتع یکی از این همین نیکوکاران ملائک کردار درج شده بود: قبلا به حج تمتع مشرف نشده‌ام.»
علامت سوالش برایم ماند.
اگر شما حج نرفتی، اگر مستطیع هستی، اگر می‌توانی بقیه هزینه‌های سفر را تأمین کنی...
اگر همه «اگرها» باشد وشما نروی...

هموطن عزیز نیکوکار!
با جمع شرایط، می‌شود ترک فعل واجب! نمی‌توان فیش حج را صدقه داد، هدیه داد. شبیه این است که موقع پرداخت خمس به جای دادن خمس، یک پنجم مال را صدقه داد. صدقه جای خمس را نمی‌گیرد، جای زکات را نمی‌گیرد، جای حج را هم نمی‌گیرد.
*
بعضی‌ از هموطنان در سال‌های اخیر اشکال می‌کنند اداره حرمین دست دشمنان خداست، یا پول این سفرها چون صرف کشتار شیعیان می‌شود، نباید به این سفر رفت. گاهی هم می‌خوانند: صفا و مروه دیده‌ام، دور حرم دویده‌ام هیچ‌کجا برای من کرب و بلا نمی‌شود. و بعد کربلای معلی را جایگزین مکه مکرمه می‌کنند.
در جوابشان، سؤال دارم:
بزرگوار!
بعد از صلح امام دوم، چه زمانی اداره حرمین به دست شیعیان بوده!؟ تقریباً هیچ‌وقت.
پس نمی‌شود به این بهانه حج و عمره را ترک کرد؛ چه اینکه جز امام یازدهم که به علت خفقان و تحت‌الحفظ بودن، در ظاهر اصلاًبه مکه مشرف نشدند، همه ائمه معصومین (علیهم‌السلام) تقریباً هر ساله به حج مشرف می‌شدند.
و نکته آخر: درآمد کل عربستان سعودی از حج و عمره ایرانیان ۳% کل بودجه کشورشان است، یعنی تقریباً هیچ... پس به این بهانه عمره و حج را تعطیل نکنیم.


پ.ن:
1.اصول کافی، ج 4، ص 268.
2. تحریرالوسیله،ج‌1، کتاب الحج، القول فی الحج المندوب، مسأله 4
3.  نامه 47 نهج البلاغه