بسم الله الرحمن الرحیم
لحظاتِآخرِ انتظار است. هر چه بیشتر نزدیک میشوم، قلبم را بیشتر حس میکنم. دست را روی سینه میگذارم تا آرام گیرد. کفدستانم خیس است. چشمانم میچرخد تا زودتر به وصال رسد. نفسم حبسشده و به سختی بیرون میآید. اینجا مرکز دنیا است، نقطه شروع آفرینش، نخستین خلقت، اولین خانهخدا... دیگر اینجا بین مخلوق و خالق، معبود و عبد و شاید معشوق و عاشق، هیچ فاصلهای نباشد، چیزی حائل نگردد...
اینجا مرکز دنیاست.
حیات و خشکی در دنیا از این نقطه آغاز شد. شاید بارها نام روز دحوالارض را شنیده باشیم. روزی است که خشکیهای روی زمین، درست از زیر جایی که الان خانه خداست، روی آب گسترده شد. مغناطیس زمین هم به سمت خانه خداست. برای همین توصیه شده، موقع خواب، رو به قبله بخوابید یا کسی که در حالت مرگ است را رو به قبله بخوابانید و اموات را رو به قبله دفن کنید.
فقط
چند قدم مانده تا پاهایم به مرکز دنیا برسد.
چند نفس مانده تا ریههایم را از بوی ملکوت، پر کنم.
چند دقیقه دیگر تأمل کنم، بیتالله قابِ چشمانم را پر میکند.
چند لحظه دیگر، صدایم هم میان زمزمهها، گم میشود...
«لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانهام، مستم.
باز میلرزد، دلم، دستم.
باز گوئی در جهان دیگری هستم.
های! نخراشی به غفلت گونهام را، تیغ!
های! نپَریشی صفای زلفکم را، دست!
و آبرویم را نریزی، دل!
- ای نخورده مست -
لحظه دیدار نزدیک است... » 1
*
مسیر رسیدن به خانه خدا از سمت محله عزیزیه (محل استقرار اکثر کاروانهای ایرانی)، از دو سمت است. یک مسیر، تونلی است که زیر محوطه بیرونی مسجدالحرام قرار دارد و در بخشی، با پله برقی، به سطح زمین میرسیم که به آن تحتالجسر (زیر پل) گفته میشود. سمت دیگر، دو تونل بزرگ و عریض است که به محوطه بیرونی مسجدالحرام از سمت صفا و مروه میرسد.
ماشین ما را تحت الجسر پیاده میکند.
برجُالأبراج نیز به سرعت ساختهشده و بالا میرود. برجی اداری ـ تجاری و مرتفع، در محوطه بیرونی مسجدالحرام، که در بالایش ساعت بزرگی قرار دارد. متأسفانه با ساخت برج ساعت، آنهایی که غار حراء رفتهاند، میگویند از آن بالا، دیگر مسجدالحرام دیده نمیشود.2 نمادی از شیطان را به وسعتی ساختند تا بشود نماد مکه. 3
قبلاً از بالای کوه نور و غارحراء، مسجدالحرام دیده میشد. دور مسجدالحرام، تنها چیزی که میبینم پر است از جرثقیل، شبیه خرچنگهایی با چنگکهای قرمز که 24 ساعته، بالا و پایین میروند. به ورودی مسجد میرسیم. کفشها را در میآوریم و در کیسه پارچهای انداخته، بندهایش را میکشم و شبیه کوله، از زیر چادر، پشتم میاندازم. اینجا کفشداری یا امانتداری ندارد. البته قفسههای سه طبقه کوتاهی در گوشه و کنار شبستان برای گذاشتن وسیله و کفش هست، اما تضمینی نیست که موقع برگشت، سر جایش باشد. ورودی باب عبد العزیز، دو مناره دارد. بالای منارههای مکه، هلال ماه است، چون اسلام در اینجا متولد شد؛ و در مدینه اسلام، تبدیل به حکومت شد و برای همین علت، هلال بالای منارههای شهر مدینه، دایره است.
به ایست بازرسی میرسیم. معمولاً حرمت خانمها و مُحرمها را نگه میدارند و بدون تفتیش وارد میشویم.
پ.ن:
1 . مهدی اخوان ثالث
2 . کعبه یا بیت الله در وسط قرار دارد و دورش، صحن بزرگی است. (صحن به معنای فضای باز بدون سقف) بعد با چند پله، وارد شبستان مسجد میشویم. دورتا دور مسجد الحرام، شبستان دو طبقه ساخته شدهاست. کل این مجموعه، مسجدالحرام نامیده میشود. مسجدالحرام، مسجدی است شامل شبستان، صحن و بیتالله. که در طول زمان، فضای آن بزرگتر شدهاست. مثلاً چندسال پیش، بخشی از شبستان، تخریب و به صحن مسجد، اضافه شد. هر چند مسعی، در حال حاضر جزو ساختمانِ مسجد است. اما زمین آن، مسجد نیست و کسانی که عذرشرعی دارند میتوانند در آنجا تردد کنند.
3 . اگر دوست داشتید، بیشتر بخوانید، این کلیدواژهها را جستجو کنید: راز ابراجالبیت، ماجرای برج شیطان، سایه شیطانی ابراجالبیت.