⠀

⠀

مناره یازدهم ـ 8

بسم الله الرحمن الرحیم

عشق‌بازی
همین‌جاست که حضرت حق(سبحانه وتعالی) با بهترین‌بنده‌اش عشق‌بازی می‌کند: «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ...»1
می‌دانست باید چه کسی را انتخاب کند، اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ...2  پیامبری که نمی‌گوید در دلش چه می‌گذرد و برای چه مدت‌هاست چشم‌انتظار به آسمان چشم‌دوخته است. به هیچ‌کس نمی‌گوید. اما حق‌تعالی حال دلش را برای همه عالمیان الی الابد نقل می‌کند و یادمان می‌دهد اگر چیزی خواستیم، لازم نیست حتماً بر زبان جاری کنیم، خودش می‌بیند: «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ...»  

  قطعاً می‌بینیم، حواسمان هست، صورتت رو به آسمان است، چشم می‌چرخانی و منتظر خبری؛ اما به احترام نمی‌خواهی. طعنه‌ها یهود را می‌شنوی که چرا قبله‌تان با ما یکی است، اما یقین داری به وقتش، خبرش می‌رسد.
زمانش رسیده‌است. کلام بهترین معبود نازل می‌شود: «فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا...»3  پس قطعاً تو را به سمت قبله‌ای که راضی هستی، برمی‌گردانیم. شانه‌های رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله و سلم) را جبرائیل امین می‌چرخاند، درست در همین جا و جهت قبله، 180 درجه  جابجا می‌شود.4
حالا مسلمین روبروی پیامبرند. ادامه‌اش نازل می‌شود: «وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ...»5  آن‌ها نیز در همان حال نماز می‌چرخند، حرکت می‌کنند و پشت امام جماعت قرار می‌گیرند.
و اینجا نام جدید پیدا می‌کند: مسجد دارای دوقبله
دو رکعت نماز تحیت مسجد را می‌خوانم. روزهای آخر سفر است. با اسماء یک عکس دوتایی هم می‌اندازیم.  باز هم دوربین را قاچاقی رد کرده‌ام.6


بنای تقوا

مقصد آخر، مبدأ است. شروع تازه برای اسلام، حکومت اسلامی، تاریخ... و اولین مسجد: لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى7   مسجدی که بر مبنای تقوا ساخته شد. مسجد قبا. جایی که ورودی یثرب بود.
خبر هجرت، مثل بمب در یثرب، صدا می‌کند. دل توی دلشان نبود. خودشان دعوت کردند. دوبار رفتند و بیعت کردند تا بتوانند آخرینپیامبر را راضی کنند که به شهر آنان بیاید و حالا خبر رسیده که همه‌چیز شروع شده‌است. پیامبر از مکه شبانه، راه‌افتاده‌اند.
این روزها، اینجا، وعدگاه است. وعده آن‌هایی که فقط وصفش را شنیده‌اند و حتی ندیده عاشق خوبی‌هایش شده‌اند. وصفِ محمد امین(صلی‌الله علیه و آله و سلم) که 13 سال پیش در مکه نبوتش را اعلام کرده‌است، خیلی وقت پیش به مدینه رسیده‌است. هر روز گروه گروه از مدینه می‌آیند تا زوذترچشمشان به جمال او روشن شود. روز دوازدهم ربیع‌الاول، ماه جمالِ محمدی، در قبا طلوع می‌کند و مردم با روی فراخ، آغوش باز به استقبال می‌آیند و می‌خوانند:

«طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَینا/ مِنْ ثَنِیّاتِ الْوداعِ
وَجَبَ الشُّکْرُ عَلَیْنا/ما دَعا للهِ داعِ»


 ماه درخشان بر ما از سرزمین«ثنیات الوداع» طلوع کرد
 شکر آن بر ما واجب است، از خدا حاجتی نداریم.

«ایُّهَا المَبعُوثُ فینا /   جِئتَ بِالامرِ المَطاعِ

جئت شَرَّفتَ المَدینَهَ / مَرحَبا یا خَیرَ داعٍ»


ای برانگیخته شده در میان ما به اطاعت فرمان خدا آمدی،
آمدی و مدینه را شرافت بخشیدی. مرحبا به تو ای بهترین دعوت کننده.8


عرب همین‌قدر خوش‌ذوق و خوش‌قریحه است. کلمات، مانند موم در بر دل و زبانشان جاری می‌شود. هر چند گفته‌شده که خیلی‌هایشان سواد کتابت و خواندن ندارند، اما فصاحت و بلاغتشان، خوش‌ذوقی و خوش‌صحبتی‌شان و استعداد شعرشان، زبانزد است... و حضرت حق(سبحانه وتعالی)، برای همین معجزه خاتم را از کلمه ساخت. او که ادبیات، لغت، آرایه می‌شناسد، می‌فهمد که قرآن، کلام  عادی نیست.

مردم دوست دارند زودتر پیامبر را در شهرشان ببینند. اما ایشان صبر می‌کنند.
صبر می‌کنند. در تاریخ نوشته‌اند این انتظار 3 روز تا دو هفته، طول کشید برای رسیدن او... همانکه شب اول هجرت، خدای متعال در وصفش فرمود: وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ9  کسی که جانش را فقط برای رضایت‌خدا معامله می‌کند.  فرزندخوانده پیامبر، رسم عاشقی و بندگی را خوب بلد است. کسی که در آغوش پیامبر قد کشید و بزرگ شد. حالا جانش را کف دست گرفته و با خدا معامله کرد. او را همه به نام پدرش می‌شناسند: علی بن ابیطالب(علیه‌السلام)
با فواطم10  و جمعی از اهل‌مکه می‌رسد.
بهترین خلق الهی منتظر می‌مانند تا پسرعمویشان برسند؛ نقل‌شده وقتی کاروان رسید، آنقدر پاهای کاروان‌دار، زخم برداشته‌بود که نتوانست خودشان را به محبوبشان برساند. به پیامبر خبر رسید، به پیشواز آمدند و همدیگر را در آغوش کشیدند و باز از معجزه دعا و دست. گفته‌اند که به طرفة‌العینی زخم‌ها بهبود و دردها التیام یافته‌است.
حالا با او، مهاجرین و سایر نومسلمانان که در تاریخ انصار نامیده شدند، اولین مسجد را می‌سازند. مسجدی که حدش را خدای متعال(عز و جل) مشخص کرده‌است.
رسیدیم به مسجدی که مبنایش تقواست. اینجا را هم توسعه دادند و بزرگ کردند. سنگ یادبود بزرگی را هم اینجا کاشته‌اند تا توسعه‌دهنده‌اش به همه عالم و آدم بابت بازسازی مسجد، فخر کند. سنگش هم شبیه نامه‌های قدیمی است و ارتفاعش دوبرابر قد آمیزاد.
دو رکعت نماز در اینجا، ثواب عمره را دارد. مثل چند نوبت قبل، منتظر کاروان و شنیدن سخنرانی روحانی نمی‌مانم و وارد مسجد می‌شوم تا کمی بیشتر از فضای اینجا بهره ببرم.


پ.ن:
1.ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﺠﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ. سوره مبارک انعام، آیه ۱۲۴.
2 . سوره مبارک بقره، آیه 144.
3 . سوره مبارک بقره، آیه ۱۴4.
4 . تفاوت جهت مسجدالاقصی و مسجدالحرام را در شهر مدینه بین 160 تا 180 درجه ذکرکرده‌اند.
5 . و هر جا باشید، روی خود را به سوی آن بگردانید!
6 . من و اسماء هنوز هم دوستیم و جویای حال هم.
7 . سوره مبارک توبه، آیه ۱۰۸.
8 . البته درباره سندیت این نقل، تشکیک شده‌است. اما از باب اینکه روایت نیست و اثر فقهی یا حکمی ندارد، در متن سفرنامه آورده‌ام.
9 . سوره مبارک بقره، آیه ۲۰۷.
10 . مادرشان فاطمه بنت اسد، دختر پیامبر فاطمه زهرا سلام الله علیها و فاطمه بنت زبیر بن عبدالمطلب (این شخص با زبیربن عوام، متفاوت است.)
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد