⠀

⠀

مناره وصال

«یسبح لله ما فی السموات ومافی الارض»...


فهمیدنش زیاد هم سخت نیست... .
برایم ماجرا دقیقا از همانجا شروع شد که دو تا شدند. دوازده سال یکی یک دانه بود وهمراه همیشگیم؛ در حضر وسفر، بد وخوب، ناخوشی وخوشی...؛ چشم خیلی‌ها هم دنبالش بود که یکی مثل آن را داشته باشند؛ اما پیدا نکردند؛ هر جا نشان می‌دادند، می‌شنیدند: «مدلش قدیمی است؛ سفارش بدهید می‌سازیم.»
اول امسال دوتا شدند؛ اولی شد الگوی ساخته‌شدن دومی؛ از وقتی هم شکل شدند، دیگر جمعشان قشنگ نبود. قرار شد هر هفته یکی... ؛ دومی فقط کمی گشاد بود.
روز پروازمان12تیر بود و نوبت دومی؛ نوبتش بود، قبول! تا حالا هم نرفته بود؛ گشادیش را بهانه کردم برای نبردنش.
برگشتم، قهر کرد... قول دادم اگر سفری دیگر در راه بود، ببرمش؛ اولین انگشترم، عقیق بود ودومی شرف شمس!
حالا منتظر است برای رسیدن به حریم امن الهی....شاید هم زودتر اجازه‌نامه‌اش آمد.

*

این حکایت حج امسال بود، که از قافله حجاج جا ماندم... اما آنان رفتند تا مبادا از قافله زائران حرم الهی جا بمانند... در اولین فرصت، خودشان را رساندند به کاروانِ‌دیارِدوست.
وقتی یکی‌یکی طلبیده می‌شدند، خودم بدرقه‌شان کردم؛ نتوانستم مانع هیچ‌کدامشان شوم. سعادتشان بیشتر بود، فقط به حالشان و به حضورشان در حریم الهی غبطه خوردم؛ شاید شفاعتشان در حق صاحبشان مستجاب گردد.
کیفم، مفاتیحم، سجاده‌ام، پوشیه‌ام و خیلی های دیگر رفتند، و ماندم در قافله جاماندگان.

اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام فی عامی هذا وفی کل عام

دوسال است که همه‌چیز دل‌بریدم... تعلق کندم و رهاشدم از هرانچه میانم و ربّم فاصله می‌انداخت.
۱۴۰۰/۲/۲۸

1. ســـــــــــــــــــــــــــر آغاز

بسم الله...


  وقتی قرار است اینجا سلامی باشد به پیامبر اعظم (صلی‎الله علیه و آله و سلم)
  وقتی قرار است صدای قدم‌های رسولِ‌خدا اینجا شنیده شود،
  وقتی قرار است از اینجا بشود بوی مدینه را حس کند،

  قرار نانوشته‌ای گذاشته می‌شود تا روز میلاد خاتم‌النبیین، سرآغاز این دفتر باشد.


  وقتی به مدینة النبی وارد می‌شوی، اوست که آغوش می‌گشاید و می‌توان خود را در آغوشش رها کرد.

  او میزبانی‌اش را تمام می کند.
  «سرزمین مناره‌ها» قرار است آینه شود برای  انعکاس میزبانی‌او که رحمة للعالمین خوانده می شود، هر چند فقط به وسعت همان یک آینه کوچک...

  لیس الانسان الا ما سعی

  کسی آینه را به‌جهت وسعت کم‌اش، کوچکش و قصورش، سرزنش نمی‌کند...

هر چیز در برابر او، ذره بیش نیست.

*این پست همیشگی وبلاگ است، پست های جدید از زیر این پست شروع می‌شود.