⠀

⠀

مناره هشتم ـ 13

بسم الله الرحمن الرحیم

سه‌شنبه 10/9/1388، ۱۴ ذی‌الحجه ۱۴۳۰
ساعت ده خودم را از روی تخت می‌کَنَم، انگار با چسب قطره‌ای چسبیدم به تشک! صبح حرف‌های آهسته اسماء و مادرش را شنیدم که از برخورد دیشبمان دلخور بودند و تصمیم داشتند اتاقشان را تغییر دهند. وارد غذاخوری می‌شوم، دارند صبحانه را جمع‌می‌کنند و خدمه زیرلب غُر می‌زنند که چرا این موقع آمده‌ام. با یک پاکت شیر و لیوانی آب‌جوش بالا می‌آیم. دم‌در یکی از همسفری‌ها اسماء را به حرف گرفته و تشکر می‌کند.

  بعداً شنیدم او را طواف نساء برده تا اعمالش تمام شود.  اسماء و مادرش سری به دکتر می‌زنند. مادر و من غسل کرده و راهی حرم می‌شویم. قیمت‌ها هنوز پایین نیامده، نفری 15 ریال می‌گیرد و ما را به جای باب عبدالعزیز، به باب صفا می‌برد.1  12:30 نمازظهر را در شعب می‌خوانیم. طواف حج تمتع، نماز و سعی را انجام می‌دهیم که صدای الله اکبر، مسجد را پر می‌کند. در عربستان، قبل از اذان، چیزی پخش نمی‌شود. مناجات یا حتی قرآن. یکباره فقط طنین الله اکبر است که در بالاترین درجه صدا، هوا را می‌شکافد و پیش می‌رود. امروز اولین گروه‌های حاجی‌های ایرانی برمی‌گردند. آن‌هایی که با اولین پروازها خودشان را به زمین وحی رساندند، حالا هم با اولین پروازها برمی‌گردند.
نماز عصر را روی مروه می‌خوانیم و برای طواف نساء وارد حلقه طواف‌کنندگان می‌شویم. «یا حفیظ یا علیم» ذکری بود که تهران، یکی از اساتید به من توصیه کرد که برای باز شدن فضا برای راحت‌انجام دادن طواف و عدم برخورد به نامحرم، زیاد بخوانم. هر چند برایمان کارایی داشت، ما نه در حد دختر آیت‌الله اراکی  که با گفتنش، فضایی برایش باز شده که به هیچ نامحرمی برخورد نکرده و اعمال را انجام دادند.2
امام خامنه‌ای (حفظه‌الله) می‌گویند برای طواف لازم نیست حتماً در محدوده رکن و مقام، طواف کنید و در صحن مسجدالحرام، هر کجا که مردم طواف می‌کنند، طواف کنید. درصورت امکان، هر چه نزدیک‌تر باشید، بهتر است.
پشت مادر ایستاده‌ام و عامدانه، مادر را به حلقه اصلی نزدیک می‌کنم، بلکه بتوانیم نزدیک‌تر به خانه خدا طواف کنیم، اما مادر تذکر می‌دهد: «مهدیه! اینجا هوا نداره، بریم بیرون‌تر...» تیرم به سنگ می‌خورد و طواف واجبم را خارج محدوده اصلی، انجام می‌دهم. برای نماز طواف نساء، حاج‌آقایی دستش را حائل می‌کند تا بتوانیم نماز بخوانیم.
ساعت 17:10 بعدازظهر اعمال حجه‌الاسلام به اتمام می‌رسد. فقط شکر بر زبانم جاری می‌شود که صدایمان کرد، دعایمان را استجاب کرد و در شب‌قدر، حج را برایمان نوشت. هر چند زبان قاصر است از لطفش، کرمش، محبتش، جودش، فضلش... الحمدلله کما هو اهله، الحمدلله کما هو حقه، الحمدلله رب العالمین...
کم‌کم صفوف نماز تشکیل می‌شود. به شبستان پناه می‌بریم. جا نیست، حتی برای یک نفر و چاره‌ای نیست. البته که نمازمغرب هم از جمله نمازهایی است که اگر پشت اهل‌سنت، خوانده شود، ترجیحاً اعاده شود، بهتر است. چون نماز مغرب را با غروب آفتاب می‌خوانند و شیعیان فاصله‌ای بین غروب آفتاب تا اذان مغرب قائلند.
روی پله‌های منتهی به صحن می‌نشینیم و مکعب جادویی را تماشا می‌کنیم. منظره روبرویم، یکی از ورودی‌های شبستان به صحن است که شکل محراب است و لوستری سه شاخه از وسط آن آویزان شده و داخل محراب، در سمت چپ بیت‌الله و در سمت راست دو مناره سپید مسجدالحرام پیداست... آسمان در سمت افق، به رنگ زرد و نارنجی در می‌آید و ابرهای پنبه‌ای سایه می‌گیرند و ترکیبش با مناره‌های سپید، باعث می‌شود قاب ببندم و عکس بگیرم. نماز را قامت می‌بندند، خط زرد در افق محو می‌شود، نارنجی با همه طیفش، بیشتر قاب چشمانم را در آسمان حجاز، پر می‌کند، عکس دوم در حافظه دوربین ثبت می‌شود. به سجده اول رسیده‌اند که نقاش طبیعت، آبی آسمان را بنفش می‌کند و نارنجی‌اش به صورتی مبدل می‌گردد و با وجود کورسوی اشعه‌های خورشید، رنگ گل‌بهی ملایمی، نقاشی را ‌کامل می‌کند. نمی‌توان بی‌خیالش شد. این بار می‌ایستم، قاب می‌بندم، تق و می‌نشینم. دور و بر را چک می‌کنم که کسی نباشد. مأمور سعودی دو پله بالاتر از من، با فاصله یک تا دومتری نشسته‌است...


پ.ن:
1.شاید سؤال شود، چقدر مگر فرق دارد، این طرف مسجد با آن طرف مسجد. فرقش شبیه پیاده شدن از ماشین جلوی باب‌الرضا یا باب‌الجواد، در مقایسه با بست شیخ‌طوسی است. مسافت به مراتب بیشتر، طولانی‌تر است.
تحت‌الجسر، مسیر زیرگذر است که وسط صحن بیرونی در می‌آید و چند قدم جلوتر، باب مسجدالحرام است و بعد از عبور از شبستان، وارد صحن اصلی که بیت‌الله قرار دارد، می‌توان شد. اما سمت سعی، اولا! کلا ابتدای صحن بیرونی (همان شعب ابی‌طالب است) ماشین می‌ایستد، کل مسیر باید پیاده طی شود. بعد هم سعی است. که یا باید از روی پل و یا به صورت تقاطع از بین آدم‌ها رد شد. تازه می‌رسیم به شبستان و بعد صحن اصلی.
2 . رحیم کارگر، داستان‌ها و حکایت‏‌هاى حج، ص 99.
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد