بسمالله
شد ده روز... یکی دو روز بعد از زمانی که تصمیم گرفتم دوباره شروع کنم، یادشان افتادم.
یاد اولین روزی که زنگ زدند و مرا دعوت کردند به ستاد عمره دانشجویی. برای سیدی سال 85، به جای خاطرات مکتوب، خاطرات شفاهی میخواستند، چرایش را هم نمیدانم؛ نمیدانم بین این همه کاروان و این همه دانشجو، چرا قرعه فال به نامِ منِ دیوانه زدند.
ادامه مطلب ...
بسمالله