⠀

⠀

مناره ششم: حریمِ امن

بسم الله الرحمن الرحیم
محل قرار، میقات 1
دفترم را باز می‌کنم و می‌نویسم: «سلام اینجا میقاتِ اهلِ‌شام، جحفه ساعت 3:40 روز جمعه.» از سفرِقبلی، این‌عادت خوب به یادگارماند. همه‌جا دفترم، همراهم باشد و از فرصتی برای نوشتن استفاده‌کنم.
از جده که حرکت می‌کنیم. یکی از همسفرها، حالش خوب نیست.
  دکتری را از اتوبوس دوم، خبر می‎کنند که خودش را بالای سر مریض برساند.  انتهای اتوبوس، خالی است. قرار می‌شود دکتر همین‌جا بماند تا اگر اتفاقی افتاد، در دسترس باشد، اما راننده که می‌فهمد مسافری از اتوبوس دیگر اینجاست، راه‌نمی‌افتد تا او پیاده‌شود.
می‎روم جلو تا ببینم کاری از دستم بر می‌آید یا نه.
- اینکه اسماء است دراز کشیده.
به سختی روی دو صندلی نیمه نشسته است. صندلی پشتی، مادرش نگران چشم به او دوخته‌است. سر صحبت را باز می‌کنم تا کمتر فکر و خیال کند.
به جُحفه می‌رسیم. ساکِ‌دستی‎مان را برای اینجا بسته بودیم تا دیگر بارها را پایین نیاوریم. دیوارهای سفید مسجد را دور می‌زنیم و وارد قسمت زنانه می‌شویم. اینجا غالباً ورودی‌های زنانه پرده ندارد. مسیر ورودی را باید به شکلِ کلاهِ آ باکلاه طی بکنیم تا وارد قسمت زنانه بشویم. دو دیوار با فاصله یک متر از هم قرار گرفته‌اند که یکی سمت چپش باز است و دیگری سمت راست که جلوی دید از بیرون را بگیرد.

به حیاط می‌رسیم. کاروان دیگری نرسیده‌است. وارد حمام می‌شوم. یک فضای بزرگ و خالی که همه دیوارها با کاشی سفید پوشیده‌‎‌شده است. احساس سرما می‌کنم.  اینجا قرار است غسل کنیم و کفن‌بپوشیم. چه کسی می‌داند چند سال دیگر، کجا و چه کسی جسم‌مان را در جایی شبیه به همین‌جا، روی سنگ‌های سرد خواهد شست و لباس ابدی را به تنمان خواهد پوشاند؟
*
زیاد وقت فکر کردن ندارم. باور نمی‌کنم این‎بار نیتِ عمره تمتع می‌کنم. خدایا! من و تمتع؟ همان‎ که در خواب هم نمی‌دیدمش؟ همان‎که رؤیای 40، 50 سالگی‌ام بود؟ همان که... چیزی جز شکر نمی‌توانم بگویم.
نماز ظهر و عصر را بعد از پوشیدن لباس احرام، می‌خوانم. مستحب است قبل از مُحرِم‌شدن 3 نماز دو رکعتی مستحبی هم خواند‎ه‌شود.
حدود ساعت چهاربعدازظهر، روحانی‌اول کاروان2 ، حاج‌آقا قدسیان صدایمان می‎زند. بیرون مسجد، دورش حلقه می‎زنیم...


پ.ن:

1.میقات: از هر طرفِ محدودۀ حرم، پیامبر اعظم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) محلی را برای مُحرِم‎شدن، تعیین کرد. هر میقات، به میقاتِ اهلِ‎شهری منسوب شده که در مسیر آن‌شهر به سمت بیت‌الله قرار دارد. مسجدشجره، میقاتِ اهل‌مدینه است؛ جحفه، میقاتِ اهل‌شام؛ وادی عقیق، میقات اهل‌ع‎راق؛ قَرنُ المَنازِل، میقات اهل‌طائف و یَلَملَم، میقات اهل یمن است. این پنج میقاتِ اصلی است. میقات‌های دیگری هم در اطراف حرم، مانند مساجد حدیبیه (محل صلح حدیبیه)، جِعرانه  و تنعیم وجود دارد.
نکته: جحفه بر خلاف مسجد شجره، مسجدش محل بستن احرام نیست؛ بلکه سرزمینش و محلی که نامش جحفه است، میقات است (اعم از اینکه داخل مسجد باشی یا نباشی. اما در شجره؛ مسجد شجره میقات است.)، پس می شود در هر کجایی از این محل محرم شد. کاروان‌های ایرانی در ایام سفر عمره (عمره مفرده) معمولاً در مسجد شجره محرم می‌شوند.
در ایام حج تمتع، کاروان‌هایی که قبل از اعمال، به مدینه می‎روند، در همان مسجدشجره و کاروان‌هایی که بعد اعمال، به زیارت مدینه می‎روند، در جُحفه، محرم می‌ش‎وند.
2 . کاروان های تمتع، برخلاف کاروان های عمره که فقط یک روحانی دارند، تعداد روحانیونشان بیشتر است و صدالبته، یک روحانی مسئولیت را بر عهده دارد.

ادامه مناره پنجم ـ 4

بسم الله الرحمن الرحیم
سالنی که هستم را خوب می‌گردم. ملخ تا اینجا آمده‌است. به سمت سالن بعدی می‌روم. هر مأموری هم که می‌خواهد جلویم را بگیرد، با 4 کلمه، ایما و اشاره، منظورم را می‌فهمانم و رهایم می‌سازد. سالن دوم هم نیست. اما نهایتِ جویندگی، یابندگی است. چرخ‌دستی‌‎ها، با نظم و تربیت، در سالن بیرونی، یکجا نشسته‌اند. آخری را می‌کشم و برمی‌گردم. موقع برگشت، دو سه نفر مأمور گیر می‌دهند، چرخ را که می‌بینند، ولم می‎کنند.  وسایل را باز می‎زنم و به بازرسی بعدی می‌رسم. اینجا محل تفتیش بارهاست. برخی از هم‌وطنان، کمی آن‌طرف‌تر، مشغول بستن چمدان هستند. اینجا و این‌بار تا «فیها خالدون» چمدان‌های خصوصاً ایرانی‌ها را می‌گردند و  حتی یک ساک را هم بی‌خیال نمی‌شوند.
آب دهانم را قورت می‌دهم و چمدان اول را روی میز می‌گذارم؛ «و جعلنا»1 را زیر لب زمزمه می‌کنم.  تنها ممنوع همراهم، مفاتیح است.2  وقتی مأمور سعودی می‌خواد زیپ چمدان را باز کند، با دیدن برچسبِ فرودگاه ثالث که روی چمدان خورده، بی‌خیال می‌شود و ندیده بارهایمان رد می‌شود. این اگر تنها حسن چرخیدنمان باشد که با پرواز مستقیم به عربستان نیامدیم، راضی‌ام. الحمدلله رب العالمین
یک بازرسی دیگر را هم رد می‌کنیم تا به سالنی برسیم که ترمینال اتوبوس‌هاست. عقربه‎ کوچک، سلانه سلانه، خودش را به عدد 7 رسانده‌است. وقتی به فضای‌باز فرودگاه می‌رسیم می‌فهمم به هوای چرخ‌دستی، دو ایست چک کردن مدارک را رد کرده‌بودم.

نیمچه ماشین باری می‌رسد و ساک‌ها را حواله‌اش می‌کنیم. چرخ‌ها خالی می‌ماند.  دوتا از خانم‌ها  چهارزانو روی چرخ نشسته و  همسرانشان وظیفه هُل‌دادن را بر عهده می‌گیرند مصداق اتم و اکمل «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ»3 دقیقاً همینجاست.  
پرچم‌های سه‌رنگ مثلثی روی طناب تاب می‌خورند و از دور برایمان دست تکان می‎دهند. در فضای بیرونی و مسقف فرودگاه جده، هر کشوری  محل اسکانی دارد که کاروان‌های آن‌کشور، در آنجا موقتاً مستقر شده تا به مقصد بعدی اعزام شوند. حالا مدینه باشد یا جُحفه.
مدیر کاروان با دشداشه سفید، منتظرمان است. کمی زودتر از ما رسیده و حالا با تلفن‌همراه مشغول انجام هماهنگی‌هاست.
صبحانه، استراحت، خواب؛ تنها کاری که می‎شود کرد. البته یکسری نیمکت نارنجی‌رنگ، برای نشستن تعبیه‌شده‌است، که فعلاً به تخت بیشتر شباهت دارد. دیگر کسی حواسش به زشت است و عیب است و از این چیزها نیست. بعد از 5 ساعت و نیم علافی، اینجا تنها جایی است که به قول مادربزرگم می‎توانیم چروک‌های تنمان را باز کنیم. هر کسی که زودتر اقدام کند یک نیمکت، قسمتش می‌شود، بقیه هم نشسته چرت می‌زنند.
در این بین سیم‌کارت‌های عربی را هم توزیع می‌کنند. تهران وقتی از چون و چرایی سیم‌کارت پرسیدیم، گفتند خودمان می‌خریم و تحویل می‌دهیم.
11:30 صبح، اعلامِ حرکت می‌کنند. دو مأمور سعودی جلوی اتوبوس ایستاده‌اند. اول می‌خواهند صف دوتایی تشکیل‌شده و هر کس با مَحرمش بایستید. ول‎کن هم نیستند. آخر با ترفند اینکه هنوز مَحرمشان نیامده، بعد از اینکه مردها همگی سوار شدند، می‌پذیرند که خانم‎ها هم دو به دو بایستیم. قبل از سوار شدن، مأموری دم اتوبوس ایستاده و گذرنامه‎ها را تحویل می‎گیرد و سوار اتوبوس‌های بدون سقف می‌شویم. 4

تقریباً همه سوار شده‎ایم که صدای اذان بلند می‎شود. قصد نمازخواندن داریم، اما اجازه پیاده‌شدن، نمی‌دهند. مأمورسعودی، همه گذرنامه‌ها را می‌گیرد و به راننده تحویل می‌دهد و راننده آن‌را در صندوق بالای سرش می‌گذارد و در آن را قفل می‌زند. 5
ساعت 12و نیم ظهر، بعد از ده‌ساعت معطلی در فرودگاه جده، به سمت جحفه حرکت می‌کنیم.

پ.ن:
1.  . وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ* و در پیش روی آنها سدی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدی، و چشمان آنها را پوشانده‏ ایم، لذا چیزی را نمی‏بینند. سوره مبارک یس ـ آیه 9.
2 . یادآوری کنم که سال 88، گوشی بود، اما خبری از برنامه جاوای مفاتیح و قرآن نبود. ضمن اینکه ورود موبایل به مسجدالحرام و مسجد النبی، ممنوع بود.
3.  . سوره مبارک نساء ـ آیه 34؛ برای قوام، معانی متعددی ذکر شده‌است از جمله تکیه‌گاه بودن است... چوبی را که کنار گل یا نهال درخت می‌بندند که باعث شود بوته‌گل و نهال، صاف رشد کند، قوام می‌گویند.
4 . مردان زمانی که مُحرم می‎شوند، در روز و حین حرکت، نباید زیرسقف حرکت کنند. در عمره مفرده معمولاً برنامه کاروان به این صورت است که بعد از نماز و ناهار در مدینه، به سمت مسجد شجره حرکت می‎کنند؛ و تا غروب همانجا می‎مانند و بعد نماز مغرب به سمت مکه می‎روند تا مشکلی برای آقایان پیش نیاید. اما در تمتع، به علت تعداد حجاج، اتوبوس‎های بدون سقف تعبیه شده که هنگام حرکت، مشکلی پیش نیاید.
 5. سیستم کنترل گذرنامه‌ها در ایام حج، دم و دستگاه عریض و طویلی دارد که مکتب الوکلاء نامیده می‌شود. همانجا، دو برچسب عریض و طویل هم وسط گذرنامه می‌‌زنند و پولش را می‌گیرند؛ در هر برچسب، 6 تیکت دارد که برای استفاده از وسیله نقلیه عمومی در ایام حج است. و برای هر مسیر یک برچسب، جدا می‌شود. در فرودگاه گذرنامه را تحویل‌گرفته و تا فرودگاه و موقع برگشت، دیگر گذرنامه‌ها را نمی‌بینم. حتی دست مدیر کاروان هم نیست. فقط در اختیار مأمورین سعودی است. از فرودگاه، به راننده اتوبوس، از راننده به مسئول پذیرش هتل و... تا مبادا کسی بدون هماهنگی، در این ایام سر از شهر دیگری دربیاورد. با ویزای حج، صرفاً می‌توان با هماهنگی وارد مکه، مدینه و جده شد و لاغیر...