⠀

⠀

مسابقه وبلاگ نویسی حج

هنوز این روزها دلم پر می زند تا حریم عشق...

وقتی از «عمره دانشجویی ـ 2 واحد» آمدم اینجا، زمانی بود که دیدم دیگر بیش از 2 واحد است که عمره را گذرانده ام، دعوت شده بودم برای سفر بزرگتری به نام حج...
بعد از حج، بی خیال وبلاگ نویسی شدم، یک سالی گذشت، دوست داشتم بنگارم از دلتنگی هایم برای حج، برای جا ماندن از قافله های حاجی ها...
این بار برایم مهم نبود کسی بیاید، نیاید، سر بزند، نزند... برای دل خودم می نگاشتم. نامش را گذاشتم 

«سرزمین مناره ها»

برایم خیلی معنی داشت... شاید مهمترین اش، فرازی بود از دعای جامعه کبیره که از ائمه اطهار با «منارا فی بلاده» یاد می کند.
سرزمین مناره ها، برایم نشانه های روشنی داشت از حضور در محضر اهل بیت، وقتی دعای جامعه می خواندم، فکر می کردم تنها جایی که می تواند خطابِ جمع باشد، همین جاست در محضر چهار امام...
حالا هم که توفیق ِ یار بود و نام وبلاگ حقیر جزو بیست وبلاگ برگزیده آمده، برایم افتخاری است وصف ناشدنی. کاش وقتی حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) سر می زنند راضی باشند.
انتخاب مرحله آخر، گذاشته شده بر عهده بازدیدکنندگان، به هر وبلاگی که دوست داشتید رأی بدهید.

از بین هر گروه از وبلاگ های اجرایی و فرهنگی، می توانید یک وبلاگ را انتخاب کرده و رأی بدهید...

آدرس صفحه نظرسنجی، کلیک رنجه نمایید.


و من الله التوفیق

*با این مداحی، خیلی پشت بقیع گریستم، اگر دلتان شکست، از دعای خیر محرومم نفرمایید. (لطفا تا آخرش گوش کنید... ممنون. مداحی اش نزدیک ایام تخریب بقیع است...)

**پست ثابت ولاگ موقتا... می شود دوتا پست ثابت... سومین پست، می شود پست های جدید.

محل توطئه

بارها به گوشتان رسیده، نمی خواهم تاریخ بگویم؛ خودتان بارها شنیده‌اید و خوانده‌اید.

...مدینة النبی زمان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)، به اندازه مسجد النبی فعلی بود. شاید کمی بزرگتر. بقیع، چسبیده به آخرین خانه شهر بود. روزی که عزرائیل، با اجازه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، وارد خانه‌شان  شد؛ جمعی از مهاجرین و انصار، در این مکان، گردآمدند.
اول: حجة الوداع و غدیر را فراموش کردند.
دوم: سعی کردند تمام آنچه را که حضرت در این 23 سال درباره عظمت حضرت امیر المومنین (علیه السلام) بود را فراموش کنند.

سوم: به خود حق دادند که برای منصب جانشینی پیامبر تعیین تکلیف کنند.
محل فتنه، جایی خارج شهر، سقیفه بنی ساعده.

الان این محل، درست چسبیده به مسجد نبوی قرار دارد. باغی سرسبز. 

مدیر کاروانمان می‌گفت که جایی سرسبزتر از اینجا در مدینه پیدا نمی‌کنید. باغی که درش همیشه بسته است.

و اینــــــــجا

محــــــــــــل
توطئه است.

حادثه‌ای که باعث شد که جریان تاریخ عوض شود. حکومت را به امویان و عباسیان رساند. حتی نگذاشتند پیکر مطهر رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) دفن شود.

اول تجمع کردند
درخواست بیعت...
در باز نشد
بی اذن، در را به آتش کشیدند... خانه ای که فرشتگان برای ورود به آن اذن می گرفتند، صحابه رسول الله به زور داخل شدند.
نور چشم نبی خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را زدند
فرزندش را شهید کردند.
از جانشین بحقش به زور بیعت گرفتند...
اموالشان را غصب کردند،

وقتی پایه های حکومتشان تثبیت شد...آمدند عذرخواهی...

                                                                                          *****

شب دیر وقت رفتیم آنجا... جایتان خالی! نشستیم و یک حدیث کساء زمزمه کردیم.

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک