بسم الله الرحمن الرحیم
یکسال پیش، همین حوالی تمامش کردم و پست249 را نوشتم، آخرین بخش سفرنامه.
این یکسال کمی تلاش کردم که چاپش بکنم. خودم به سه انتشارات دادم و رد شد. چند تا از دوستان هم گفتند پیگیری میکنیم و بعضاً کردند یا نکردند. به هر حال یکسال خاک خورد و به زیور طبع آراسته نشد.
حتماً قسمتش نبوده.
دنبال پول درآوردن از این سفرنامه، لااقل نبودم. فقط میخواستم کتاب شود، تا به دست اهلش برسد. همین و بس... هدف دیگری نداشتم.
اما حالا که باز هم زمزمههای حج شروع شده، دوست دارم حقیر هم در این میان سهمی داشته باشم، شاید دلی هوایی شود، کسی راه بیفتد و ...
میشد تک تک پستها را لینک کرد. درست است از نوشتههای اینجا استفاده کردم، اما متن، خیلی تغییر کرده و بازنویسی پستهای قدیمی، مقرون به صرفه نیست. الا ای حال، ترجیح میدهم با موضوع سرزمین منارهها، این سفرنامه را از اول و هر روز بارگزاری کنم تا انشاءالله تمام شود و به دست اهلش برسد.
انشاءالله از فردا صبح، هر روز ساعت 8 صبح، همینجا...
بسمالله الرحمن الرحیم
آخرین قدم هر سفری، نوشتن است. نوشتن از تجربههای آن. هر سفری به تعداد آدمهایی که میروند، تجربه منحصر به فرد دارد. خصوصاً اگر زیارت باشد. حتی تجربههای دو همسفر، زاویه دیدشان، نگاهشان به اتفاقات با هم متفاوت است. از همان سال 1388 قصد نوشتن داشتم و این وبلاگ را تأسیس کردم تا نوشتهها وخاطراتم را سر و سامان دهم. زود و دیر میشد. اتفاقاتی پیش میآمد و همینجور نوشتن این یادداشتها به تأخیر میافتاد.
والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته